در پارادایم سنتی روزنامهنگاری، رسانه یا در جایگاه «رقیب» قدرت و سرمایه مینشیند و به نقد بیامان میپردازد، یا در جایگاه «رفیق» و به تطهیر و تملق رو میآورد. هر دو رویکرد، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت مخاطب یا منفعتی به همراه داشته باشند، اما از درک عمیقترین بُعد مسئولیت اجتماعی رسانه در قبال توسعهی ملی غافلاند. امروز، در اقتصاد پرتلاطمی که سرمایهی ملی، این خونِ حیاتبخش تولید، «ترسو و گریزپا» شده است، زمان آن فرارسیده که ما، اهالی رسانه، نقش سومی را برای خود تعریف کنیم: نقش «فانوسبان». نقشی که بیشتر هدایت کننده است تا روایت کننده.
سرمایهگذار ملی، اعم از خرد و کلان، بیش از هر چیز به یک «اقلیم قابل پیشبینی» و «محیطی شفاف» نیاز دارد. او برای به حرکت درآوردن سرمایهی خود، باید بتواند میان «ریسک» و «ترس» تمایز قائل شود. ریسک، جزء جداییناپذیر فعالیت اقتصادی است؛ اما ترس، محصولِ «عدم قطعیت»، «ابهام» و «مهِ اطلاعاتی» است. مسئولیت اجتماعی بنیادین رسانه در این نقطه تعریف میشود: ما باید مه را کنار بزنیم، نه اینکه آن را غلیظتر کنیم.
متاسفانه، بخشی از عملکرد رسانهای ما، به طور ناخواسته، به عاملی برای تشدید این ترس تبدیل شده است. تمرکز افراطی بر بحرانها، پوشش سطحی و هیجانی نوسانات اقتصادی بدون ارائهی تحلیل عمیق، و برجستهسازی شکستها به جای کالبدشکافی موفقیتها، فضایی را میسازد که در آن، سرمایهگذار حس میکند در یک دریای طوفانی و بدون قطبنما رها شده است. دریایی که هر لحظه میتواند کشتی تلاش و تمرکز آنان در مسیر اقتصادی را در این طوفان غرق کند.
گذار از این وضعیت، نیازمند یک شیفت پارادایمی در عملکرد ماست؛ حرکت از «روایتگری» صرف به «فانوسبانی» هوشمند. فانوسبان، دریا را آرام نمیکند، اما مسیر امن را در دل طوفان نشان میدهد. این نقشآفرینی نوین، با اولویت دادن به تحلیل عمیق به جای تهییج سطحی آغاز میشود؛ به جای گزارش صرفِ اینکه «چه شد»، باید با استفاده از کارشناسان خبره، به این بپردازیم که «چرا شد» و «چه خواهد شد» تا به سرمایهگذار قدرت پیشبینی ببخشیم. این مسئولیت با حرکت به سوی نقد سازنده به جای تخریب صرف، تکمیل میشود. وظیفهی ما تنها فریاد زدن فساد نیست، بلکه معرفی راهکارهای اصلاحی و مهمتر از آن، به تصویر کشیدن الگوهای موفقی است که در همین شرایط سخت، در حال خلق ارزش هستند. نقش رسانه به عنوان روایتگر، میتواند به عنوان ناجی عمل کرده و آرامش را به این دریای طوفانی برگرداند. در نهایت، شاید مهمترین وجه این فانوسبانی، روایتگری امیدبخش به جای یأسپراکنی باشد. امید، یک سرمایهی اجتماعی است و رسانه میتواند با روایت داستانهای واقعی از کارآفرینانِ پیروز، این سرمایهی گرانبها را تقویت کند و به سرمایهگذار نشان دهد که در این سرزمین، همچنان میتوان کاشت، ساخت و برداشت کرد.
در این میان، نباید از نقش مهم مدیران رسانه غافل شد، این عناصر کلیدی در برابر امنیت روانی و اقتصادی جامعه مسئول هستند. ساختن یک اکوسیستم رسانهای که در آن، سرمایهگذار ملی احساس امنیت، شفافیت و امید کند، بزرگترین خدمت ما به چرخهی تولید و اشتغال است. آن روز، رسانه دیگر نه یک هزینهی اضافی، که یک «سرمایهگذاری استراتژیک» برای اقتصاد ملی تلقی خواهد شد؛ و این، والاترین تجلی مسئولیت اجتماعی رسانههاست.






