پنجشنبه 19 مهر 1403 | Thursday 10 October 2024

 

فرقی نمی‎کند بانوی نمونه جهان اسلام باشی یا یک فرد بی نام‎ونشان در یکی از روستاهای دورافتاده کشور؛ پشت سرت که سبز نباشد وصیتت روی زمین می‎ماند. میراثت به دست نااهلش می‎افتد و خواسته‎ای که برای بالندگی زادگاهت داشته‌ای نادیده گرفته می‌شود. در آن سال‌ها که مرحوم طاهره صفارزاده در دوران حیات خود وصیت کرده بود که پس از مرگش اموال به جا مانده از او را صرف احداث یک مجموعه فرهنگی در شهرستان سیرجان نمایند حتی یک درصد هم به فکرش نمی‎رسید که این اموال در شیراز و تهران مصادره می‎شوند و کسی برای وصیت این بانوی فرهیخته تره هم خورد نمی‎کند.

 

پس از سالها انتظار؛ وصیتی که نادیده گرفته شد!

پس از فوت این بانوی پژوهشگر قرآنی و بنا بر وصیتی که کرده بود در تاریخ 9/6/88 جلسه‌ای با حضور جلال صفارزاده، آقای دعایی رئیس روزنامه اطلاعات، فاطمه حکیمی‌پور، غلامعلی فروغی، محمدرضا محمودآبادی و فرزاد صفارزاده تشکیل می‌شود تا وصیت مرحوم صفارزاده به تحقق بپیوندد. چرا که از این بانوی نمونه نوشته‎هایی به جا مانده مبنی بر تعلق کلیه دارایی‌های وی به بنیاد فرهنگی که قرار بود در سیرجان ساخته شود. علاوه بر این، در سوم خرداد ماه ۹۱ نیز جلسه‎ای در شهرداری سیرجان در خصوص ساخت مجموعه فرهنگی عام‎المنفعه زنده یاد مرحومه صفارزاده با حضور وکیل قانونی جلال صفارزاده و مسئولان وقت شهرستان سیرجان برگزار می‎گردد تا وصیت بانو صفارزاده در راستای اعتلای فرهنگ شهرستان محقق گردد. در همان سال‌ها زمینی 4 هکتاری از سوی شهرداری با شرط احداث ۵ ساله در اختیار این مجموعه فرهنگی قرار می‎گیرد و محمودآبادی مدیر اجرایی این پروژه و نماینده جلال صفارزاده در سیرجان با صرف مبلغ ۱۲۰ میلیون تومان فنداسیون و زیربنای این مجموعه را احداث می‎کند و ادامه کار منوط می‎شود به فروش منزل مرحومه صفارزاده در منطقه تجریش تهران و انحصار وراثت املاک دکتر وصال شیرازی همسر مرحومه صفارزاده در شیراز. از سال ۸۸ که صحبت‎های اولیه برای عملی نمودن وصیت مرحومه صفارزاده انجام می‌شود تا کنون ۱۱ سال گذشته و از مجموعه فرهنگی صفارزاده همان اسکلت سال‎های قبل باقی مانده بدون آنکه کسی به فکر راه‎اندازی و احداث این مجموعه باشد. مضاف بر اینکه پیکر مرحومه صفارزاده در امامزاده صالح تهران به امانت سپرده شده تا پس از احداث این مجموعه به موطن خود بازگردد و دردا و دریغا که کتابخانه شخصی مرحومه صفارزاده به اداره ارشاد سیرجان منتقل شده تا پس از احداث این مجموعه به عنوان یک منبع غنی در اختیار علاقمندان به تحقیق و پژوهش قرار گیرد اما سرنوشتی جز خاک خوردن و از بین رفتن این کتاب‌ها برایشان رقم نخورده.

این آقا ظاهراً دلش میخواهد از نام و عنوان طاهره صفارزاده استفاده کند

با گذشت سال‎ها از به تعویق افتادن احداث مجموعه صفارزاده به دنبال تهیه گزارشی هستیم تا روند پیگیری این مجموعه را جویا شویم. این گزارش در ادامه گزارشی با عنوان "سیرجان در انتظار بیداری است" که در شماره ۶۶۶ هفته نامه نگین سیرجان در تاریخ اول آذرماه ۹۴ به چاپ رسید. برای شروع به سراغ محمودآبادی مدیر اجرایی پروژه و نماینده جلال صفارزاده در سیرجان می‎رویم. متاسفانه به ما می‌گوید به دلیل عدم همکاری وکیل مرحومه صفارزاده از ادامه پیگیری‎های خود در سیرجان منصرف شده و دیگر دنبال احداث این مجموعه را نمی‎گیرد. به سراغ جلال صفارزاده برادر مرحومه طاهره صفارزاده می‌رویم. او هم دل خوشی از شرایط پیش‌آمده ندارد و می‌گوید: من اصلاً هیچ کاره نیستم در این قضیه. خانه و اموال خواهرم دست آقای فروغی است. من دیگر در این قضیه دخالتی نمی‎کنم. وارث اصلی ظاهرا آقای فروغی است و من برادر خانم صفارزاده نیستم. آقای فروغی همه کاره است. اموال را در اختیار گرفته. من دیگر دنبال این پروژه نیستم چون چندین بار با این آقا صحبت شده ظاهراً علاقه‎ای به انجام این کار ندارد. وی به عدم توجه وکیل مرحومه صفارزاده به اجرای وصیت او اشاره کرده و می‌گوید: این آقا ظاهراً دلش می‎خواهد از نام و عنوان طاهره صفارزاده استفاده کند. می‎پرسم پس وصیت خانم صفارزاده چه می‌شود؟ می‌گوید: خواهرم وصیت کرده اما با آقای فروغی! شرعاً و قانوناً من وارث خواهرم هستم ولی این آقا به خاطر این که عضو هیئت مدیره بنیاد بیداری در تهران است شده همه کاره. مجدد از این برادر گلایه‎مند می‎پرسم آیا این امکان وجود دارد که این مجموعه به جایی برسد؟ می‎گوید: نه. اگر فروغی اقدام کند شاید به جایی برسد ولی ما دستمان به جایی بند نیست. به فروغی گفتیم خانه را بفروشید، ما در سیرجان زمین گرفتیم و فونداسیون ریختیم. قرار بود پیکر طاهره را هم به سیرجان منتقل کنیم. ولی این آقا در جواب من گفت ما در تهران دارالقرآن درست کرده‌ایم. گفتم در تهران دارالقران زیاد است، پول خانه باید در سیرجان هزینه شود. ولی آقای فروغی دلش را به آن خانه خوش کرده و اینکه بگوید وارث خانم صفارزاده است. جلال صفارزاده از مسئولان سیرجان هم گلایه‌مند است و اضافه می‎کند: مسئولان سیرجانی هم با جدیت دنبال این کار نیستند و فقط هر سال نزدیک سالگرد طاهره که می‎شود همه بیدار می‎شوند و به یادش می‎افتند. او به سوء‎استفاده وکیل مرحومه صفارزاده از وکالت خود اشاره کرده و می‌گوید: آقای فروغی مسئول بنیاد بیداری در تهران است و خانم و پسرش را هم آورده توی کار. حتی با آقای دعایی رئیس روزنامه اطلاعات پیش او رفتیم و با او صحبت کردیم ولی گوش نکرد. الان کتاب‎های طاهره در اداره ارشاد سیرجان است و دارد خاک می‌خورد ولی آقای فروغی کاری نکرد. جلال صفارزاده آهی می‎کشد و ادامه می‎دهد: این آقا دنبال استفاده از اسم خانم صفارزاده است ولی من که برادرش هستم و تنها وارث او، هیچ کاره هستم. حق مردم سیرجان است که این مجموعه راه‌اندازی شود اما با برخورد آقای فروغی بعید می‌دانم کاری انجام شود.

 

فروغی منکر همه چیز میشود!

ظاهراً کلید حل این ماجرا به دست فروغی وکیل مرحومه صفارزاده است که قصد اجرایی نمودن وصیت‎نامه موکل خود را ندارد. در حالی که فروغی در بخشی از اساسنامه بنیاد بیداری سوگند یاد کرده که اهداف بنیاد را پیش برده و کارهایی را که مرحومه از او خواسته به نحو احسن انجام دهد که این مباحث به صورت مشروح در گزارش هفته‎نامه نگین در آذرماه ۹۴ نیز ذکر شده. با فروغی گفتگو می‎کنم تا ببینم آیا برای عمل به وصیت‎نامه مرحومه صفارزاده برنامه‌ای دارد یا خیر؟ اما با موضوع جالبی مواجه می‎شوم. فروغی وصیت مرحومه صفارزاده را کاملا منکر می‌شود و حرف‌های جدیدی می‌زند. حرف‎هایی که فقط از زبان او بیان می‎شود و با حرف‎های برادر مرحومه صفارزاده و کلیه مسئولان شهرستان سیرجان که در جریان این ماجرا بوده‌اند ۱۸۰ درجه فرق دارد. فروغی می‌گوید: متاسفانه هنوز پولی به دستمان نرسید که بتوانیم در این قضیه وارد شویم. می‌گویم مگر قرار نبود منزل مرحومه صفارزاده در تهران فروخته و صرف این کار شود؟ پاسخ می‏دهد: نه. چنین برنامه‌ای نداشتیم. قرار بود اموال شیراز فروخته شود که به مشکل خورد. با تعجب می‏گویم: خودِ مرحومه صفارزاده در مورد فروش منزل تهران صحبت کرده بود و فروغی در کمال خونسردی می‏گوید: با چه کسی صحبت کردند؟ می‌گویم: مرحومه صفارزاده وکالت اموراتش را به شما داده بود. پاسخ می‏دهد: وکالت مال بنیاد است و ربطی به این قضیه ندارد. ساخت مجموعه سیرجان در برنامه‏های خانم نبود. خانم دنبال یک کار فرهنگی در سیرجان بود. این ساختمان که شهرداری می‏خواهد درست کند جزو اهداف خانم نیست. خانم دوست داشت اموال شیراز را در اختیار بگیرد و یک کار فرهنگی مثل ساخت خوابگاه برای دانشگاه در سیرجان انجام دهد. از صحبت‌های این وکیل ناراحت می‌شوم؛ وکیلی که مرحومه صفارزاده را خانم صدا می‏کند اما حاضر نیست به وصیت‏های خانمش عمل کند. می‌گویم: بحث اصلی سر مجموعه صفارزاده است، ربطی هم به شهرداری ندارد. حتی پیکر مرحومه هم در امامزاده صالح تهران امانت است که به این مجموعه منتقل شود؛ آن وقت شما می‌گویید چنین چیزی نیست؟ صدایی از آن طرف خط می‏آید. شاید دارند با فروغی مشورت می‏کنند. پاسخ می‏دهد: خانم خودش دوست داشت در امامزاده دفن شود. چنین حرفی اصلا زده نشده. با ناراحتی می‌گویم: این حرف‌ها دیگر بدیهیات است جناب فروغی! شما همه را منکر می‏شوید؟ و بازهم با خونسردی و با مشورت از آن سوی تلفن می‌گوید: سری کارهای تبلیغاتی در سیرجان مطرح شد که ربطی به خانم نداشت. دوست داشتم روی افکار خانم کار می‌شد. خانم در کارهای تبلیغاتی نبود. مجدد می‏پرسم: یعنی شما می‏گویید مجموعه در سیرجان قرار نیست راه بیفتد؟ انگار که از دنیای دیگری صحبت می‏کند؛ جواب می‏دهد: اگر کمکی به ما بشود حتماً این کار را انجام می‌دهیم. یک پولی هم آنجا هزینه شده که نه ربطی به فکر خانم دارد و نه ربطی به کار خانم. شهرداری می‏خواسته یک پارکی بسازد به اسم خانم. این وکیل کارکشته یک جوری صحبت می‌کند که انگار کسی ۱۱ سال در جریان چند و چون این مجموعه نبوده. می‏گویم: اصلاً ربطی به شهرداری ندارد آقای فروغی. این کار شخصی و جزو وصیت مرحومه صفارزاده بوده. اما او که خوب بلد است چگونه با کلمات بازی کند پاسخ می‏دهد: پس شما خانم را نمی‏شناسید. خانم در شیراز هم دنبال چنین کاری نبود که بخواهد در سیرجان باشد و من معترض می‌گویم: صحبت‌های شما کاملا برعکس حرف‌هایی است که چند سال قبل زدید. در حالی که کل مردم سیرجان از این قضیه اطلاع دارند، شما آن را انکار می‏کنید! مجدد بر روی حرف‏های خود اصرار دارد و می‌گوید: این کار با علایق خانم سنخیتی ندارد. خانم دوست داشت دانشگاهی، چیزی بسازد. اینکه شهرداری می‌خواهد مرکزی بسازد چه ربطی به ما دارد. هدف خانم ساختن سالن نمایش شهرداری نبود. اینجاست که غربت مرحومه صفارزاده را حس می‏کنم چرا که وکیلی که به او اعتماد کامل داشت حرفهایش را ۱۸۰ درجه عوض کرده و چیزی برخلاف گفته‏های مرحومه صفارزاده عنوان می‌کند. با بغضی که راه گلویم را بسته می‏گویم: محض اطلاع شما عرض کنم آقای فروغی اصلاً بحث شهرداری و سالن نمایش مطرح نیست. بحث مجتمع صفارزاده است که حق مردم این شهر است. کتاب‏های کتابخانه شخصی مرحومه صفارزاده؛ آن گنجینه عظیم و گران‏بها در اداره ارشاد سیرجان دارد خاک می‌خورد به امید روزی که این مجموعه ساخته شود و در آنجا آرام بگیرد اما باز هم دارید انکار می‏کنید؟ بی‏تفاوتی را کاملا در لحن کلامش احساس می‌کنم. می‌گوید: امیدوارم بشود کاری کرد. از ما امضا گرفتند که بیا امضا بده اموال شیراز را بفروشیم، آخرش هم شد ۹۰ میلیون تومان که صرف امور خیریه کردند. اموال شیراز قرار بود صرف کاری بشود که خانم مایل بود، یک کار فرهنگی. من که دیگر از فرط ناراحتی به استیصال رسیدم، می‏گویم: اصلاً قبول، کار فرهنگی! همین گفته خودتان را هم قرار نیست در سیرجان اجرایی کنید؟ خیلی خونسرد می‌گوید: ما از خدا می‌خواهیم. اموالی که خانم در شیراز دارد ۱۰ برابر قیمت منزل تجریش است. باید مشکل اموال شیراز حل شود. خانم دنبال کارهای تبلیغاتی نبود. هدف خانم چیز دیگری بود. و من که از پاسخ‌های از سر باز کننده این وکیل کارکشته خسته شده‏ام، می‏گویم: چون شما وکیل مرحومه صفارزاده هستید بر ذمه شماست که وصیت او را انجام دهید، حالا دل‏تان می‏خواهد بیاید و حق مردم سیرجان را پس بدهید و وصیت خانم را اجرایی کنید؛ دلتان هم نمی‌خواهد، نخواهید. و تماس را قطع می‏کنم.

عزمی برای انجام این کار وجود ندارد؛ نمیدانم به چه دلیل!

در حالی که جزئیات گزارشی که در سال ۹۴ در نشریه نگین سیرجان نوشته‌ام در ذهنم مرور می‏شود، افسوس می‏خورم چرا باید شخصی که بانوی نمونه جهان اسلام بود انقدر پیش افراد مورد اعتماد خود غریب باشد که حرف او را زمین بیاندازند. مجید پورمحسنی رئیس اداره ارشاد سیرجان هم از عملی نشدن این وصیت ابراز تاسف می‌کند و می‌گوید: متاسفانه این کار که باید انجام می‌شد، توسط خیر انجام نشد. یک اختلاف چند ساله هست بین برادر مرحوم صفارزاده و وکیل آن‏ها آقای فروغی که هنوز حل نشده. می‏پرسم چرا در این سال‏ها از طرف مسئولان سیرجان اقدام جدی انجام نشده؟ می‏گوید: اقدام زیاد شده. همه مسئولان اعم از امام جمعه، فرماندار، نماینده، مدیرکل ارشاد استان و... جلسات متعددی هم در سیرجان و هم در تهران برگزار کردند. حتی به دیدار آقای فروغی رفتیم ولی متاسفانه عزمی برای انجام این کار نیست؛ نمی‏دانم به چه دلیل. می‏پرسم: پس با این حساب احداث مجموعه صفارزاده به کلی منتفی است؟ می‏گوید: وکیل مرحومه صفارزاده این جمله را به صراحت نمی‏گوید اما کاری هم انجام نمی‏دهد. به گفته برادر مرحومه صفارزاده، این بانو دو ارثیه دارد. املاکی که از همسرش به او رسیده و ملک شخصی خودش. املاک همسرش در شیراز هنوز مشکل دارد و خانه مرحومه صفارزاده هم در اختیار آقای فروغی است تحت عنوان بنیاد بیداری که حاضر نمی‌شود آن را بفروشد. مرحومه صفارزاده در آخرین سفری که به سیرجان داشت وصیتش این بود که هزینه خانه‏ای که در تهران دارد در سیرجان صرف شود. خانه هم قیمت خیلی خوبی دارد. ولی متاسفانه آقای فروغی این نظر را ندارد و حاضر نیست خانه را بفروشد. همین اتفاقات باعث شده این قضیه فعلاً در سکوت باقی بماند. از وضعیت کتابخانه مرحومه صفارزاده در اداره ارشاد سیرجان می‌پرسم و پورمحسنی می‌گوید: آثار مرحومه صفارزاده در اداره ارشاد به صورت امانت نگهداری می‌شود ولی بعید می‌دانم با خط مشی که آقای فروغی دارد این مرکز ساخته شود. آقای فروغی تمایل به فروش آن خانه ندار.د روی حرف خودش هم ایستاده. برادر مرحومه صفارزاده که وارث قانونی او است هم هیچ اختیاری ندارد. ایشان ادعا می‌کند که سیرجانی است و دوست دارد این اتفاق بیفتد ولی تمایلی برای انجام آن ندارد. حتی این اواخر می‌گفت من خانه را نمی‏فروشم ولی پول ساخت مجموعه صفارزاده را تأمین می‌کنم اما همین کار را هم نکرد. این کار جزو وصیت خانم صفارزاده است. اما متاسفانه چون آقای فروغی خودش وکیل است و تمام راه‏های شانه خالی کردن از این قضیه را بلد است و حاضر به همکاری نیست نمی‌توان او را مجبور به انجام این کار کرد.

متاسفانه پیگیری‌های این گزارش آنچنان که از صحبت‏های وکیل مرحومه صفارزاده برمی‌آید به جایی نخواهد رسید و تا این شخص اقدام به فروش منزل تجریش این بانوی فرهیخته نکند و تمایلی برای ساخت مجموعه فرهنگی مرحومه صفارزاده در سیرجان نداشته باشد نمی‌توان هیچ قدمی برداشت. آنچه برای مردم سیرجان برجای می‌ماند حسرت از دست دادن این فرصت است. به واسطه لطف و وسعت دیدی که مرحومه صفارزاده به زادگاه خود داشته؛ می‏توانستند از یک مجموعه فرهنگی در شهر سیرجان بهره‌مند شوند که به لطف آقای فروغی از آن محروم شدند. ماهنامه نگین باز هم پیگیر ساخت این مجموعه خواهد شد در حالیکه با دل سرد شدن برادر مرحومه صفارزاده و اسب مرادی که آقای فروغی سوار شده و می‏تازد امیدی به احداث این مجموعه در سیرجان نخواهد بود. در پایان باید به آقای فروغی گفت اگر دلتان نمی‏خواهد، وصیت مرحومه صفارزاده را اجرایی نکنید. منزل خانم صفارزاده هم نوش‌جان بنیادی بیداری؛ اما اندیشه‏اش را که نمی‏توانید مصادره کنید. طاهره صفارزاده مال مردم سیرجان است و تا ابد هم خواهد بود.

 

 

تمامی حقوق متعلق به پایگاه خبری پیام اردیبهشت میباشد.

طراحی و اجرا : گروه زند

Template Design:Dima Group