آمارها نشان میدهد اگر روال فرزندآوری در ایران به همین منوال پیش برود تا ۳۰ سال آینده ایران جزو پیرترین کشورهای دنیا به شمار خواهد آمد. خبرگزاری ایرنا در گزارشی به این زمینه اشاره کرده که میزان باروری در ایران به پایینترین نرخ در هشت سال اخیر رسیده. بر اساس این آمار نرخ زاد و ولد در سال ۹۶ از ۲.۸ فرزند به حدود ۱.۸ فرزند در سال ۹۸ رسیده و تعداد موالید سال ۹۸ برابر با ۱ میلیون و ..... ولادت ثبت شده که کاهش چشمگیری داشته. این آمار کاهشی و تک فرزندی شدن اکثر خانوادهها یا تمایل بعضی از خانوادهها برای نگهداری از حیوانات به جای فرزندآوری؛ زنگ خطری را برای مسئولان به صدا درآورده تا به دنبال راه چارهای باشند برای جلوگیری از این نرخ کاهشی زاد و ولد در ایران و جلوگیری از پیر شدن کشور در سالهای آینده. به گونهای که در بسیاری از اخبار از سوی مسئولان میشنویم که بارها تذکر میدهند فرزندان آینده، بستگان نزدیکی چون خواهر، برادر، خاله، عمو، دایی و عمه نخواهند داشت و زندگیها به صورت فردی و بدون نسبت فامیلی خواهد بود. این اتفاق یک کار کارشناسی و تحقیقی میطلبد تا مشخص شود علت و انگیزه اینکه جوانان نسل امروز حاضر به فرزندآوری نیستند و به جای آن به نگهداری از حیوانات علاقه نشان میدهند چه میتواند باشد.
عدم تمایل به فرزندآوری میتواند ناشی از اختلال باشد
علی سوندرومی دکترای جامعه شناسی و پژوهشگر در خصوص عدم تمایل خانوادهها برای فرزندآوری میگوید: انسان موجودی اجتماعی است که میل به تعامل و روابط اجتماعی دارد. در تعریف جامعه هم میگوییم گروهی از افراد هستند که برای پاسخ به نیازهای خود با هم تعامل اجتماعی دارند. این ارتباط و پاسخ به نیاز یا بنا به دلایل واقعی اتفاق میافتد، مثل مسائل اقتصادی، محدودیتهای اجتماعی، آیینها، رسوم و مواردی که پاسخ نیاز را محدود میکند یا بنا به دلایل ذهنی است؛ یعنی فرد از نظر ذهنی نمیتواند تعامل برقرار کند. حس میکند پذیرفته نمیشود و حس بدبینی و ناتوانی دارد در ارتباط با دیگران. یا فکر میکند اگر ارتباطی برقرار شود ممکن است آسیبهایی از جانب جامعه به او وارد شود. عوامل ذهنی میتواند آسیبهای اجتماعی، اختلالات سایکولوژیک و... را در بر بگیرد و باعث شود فرد، روال تعریف شده زندگی را عوض کند. وی در ادامه تصریح میکند: یکی از روالهای عادی؛ فرزندآوری است. در واقع یکی از کارکردهای اصلی تشکیل خانواده، فرزندآوری و تربیت فرزند است. هر کجا متفکرین درباره خانواده صحبت میکنند به این مسئله اشاره میکنند. وقتی عوامل واقعی و عوامل ذهنی دست به دست هم میدهند، کارکرد مرسوم خانواده مختل میشود؛ فرزندآوری انجام نمیشود؛ اما نیاز به عمل فرزندآوری خود را به فرد تحمیل میکند. این نیاز و میل به تعامل و تربیت یک موجود باعث میشود فرد به طور ناخودآگاه به سراغ نگهداری از حیوانات برود و گرایش به این اقدام برمیگردد به نوع اختلال فرد. این پژوهشگر در خصوص اختلالاتی که باعث میشود فرد، نگهداری از حیوانات خانگی را جایگزین فرزندآوری کند، میگوید: اگر خیلی کنترلگرا باشد سراغ حیواناتی میرود که سطح پایینتری از هوش را دارا هستند و انفعال بیشتری دارند مثل ماهی و... اگر انعطافپذیری فرد بالاتر باشد میرود سراغ موجوداتی که هوشمندی بیشتری دارند و چموش هستند مثل سگ، گربه و... البته گاهی افراد به دلیل شغل خود و نگهبانی از باغ و مزرعه خود به سراغ حیواناتی چون سگ و گربه میروند که این بحثی جداست و اختلال محسوب نمیشود. وقتی کارکرد اصلی خانواده که فرزندآوری است مختل شود؛ فرد به سراغ حیوانخانگی برود، مسئله بحث برانگیز میشود. از این محقق میپرسم بعضی اوقات خانوادهها تمایل به فرزندآوری دارند اما تکفرزندی هستند؛ علت این امر چه میتواند باشد؟ پاسخ میدهد: گاهی اوقات اگر هم زوجین به فرزندآوری تن بدهند، محدودترین حالت آن که همان تک فرزندی است را انتخاب میکنند که دلیل آن اختلالات ذهنی، کنترل گرایی و... میتواند باشد و این افراد به جای آنکه در فرآیند رشد مداخله کنند و با آن همراه باشند، میخواهند تمام نیازهای این مرحله را یکجا پاسخ بدهند که عامل ذهنی می تواند دلیل این موضوع باشد.
وی در پاسخ به این سوال که راحتطلبی نسل جدید میتواند در عدم تمایل آنها به فرزندآوری دخالت داشته باشد؟ پاسخ میدهد؟ میگوید: باید واقعیت جامعه را هم در نظر بگیریم. دنیای امروز، شرایط واقعی زندگی، محدودیتها و نظام اجتماعی عصر حاضر اجازه نمیدهد یک خانواده پنج فرزند داشته باشد. این کار شدنی نیست و اگر کسی هم چنین ریسکی را انجام دهد باز هم ممکن است ریشه اختلالی داشته باشد. در واقع میل به سادهسازی ماجراست که باعث میشود خانوادهها درگیر چند فرزندی نشوند. از او میپرسم اگر زوجین آگاهانه بگویند فرزند نمیخواهیم، بازهم اختلال محسوب میشود؟ پاسخ میدهد: ممکن است گاهی عوامل بیرونی اجازه فرزندآوری را به فرد ندهند و فرد نمیتواند پاسخگوی حداقلهای زندگی باشد. این فرد دلیل عقلی برای عدم تمایل به فرزندآوری دارد ولی اگر دلایل ذهنی رخ دهد فرد دنبال توجیه عملکرد خود است و عدم فرزند آوری به دلیل بیماری پایه است که اتفاق میافتد نه عوامل منطقی.
سازشناپذیرها، حیوانات خانگی را بجای فرزندآوری جایگزین میکنند
از حوزه جامعهشناسی کمی فاصله گرفته و به سراغ مسائل روانشناسی این مسئله میرویم. مسعود محمودآبادی کارشناس ارشد روانشناسی است که سالها در این حوزه فعالیتهای گوناگونی داشته. وی با اشاره به عدم توجه ویژه به این حوزه در ایران اشاره میکند: در ایران مسائل اینچنینی خیلی کم مورد تحلیل و پژوهش قرار گرفته. در پژوهشی که سال ۹۲ در تهران روی ۵۰۰ نفر انجام شد، علل و زمینههای گرایش به نگهداری از حیوان به جای فرزندآوری بررسی شد که از این جامعه آماری ۴۳ درصد افراد متاهل در بازههای سنی بین ۲۷ تا ۳۱ ساله تمایل به نگهداری حیوان خانگی داشتند و نه فرزندآوری. وی اضافه میکند: چیزی که دارد اتفاق میافتد یک تغییر سبک زندگی است که ناشی از تلاشهای غرب و تاثیر ماهواره و فضای مجازی است. تمایل افراد به نگهداری از حیوان به جای فرزندآوری بیشتر شده؛ البته میزان این تمایل آنقدر زیاد نیست که در جامعه فراگیر شده باشد. درصد کمی از افراد این تمایل را دارند و از اصالتهای زندگی ایرانی فاصله گرفتهاند. از او میپرسم علت این که تمایل به نگهداری از حیوان خانگی جایگزین فرزندآوری شده چه میتواند باشد؟ پاسخ میدهد: این افراد به لحاظ شخصیتی سازش پذیری بالایی ندارند و سطح سازش پذیری آنها از حد نرمال پایینتر است. سطح مسئولیتپذیری، حل مسئله و مواجه شدن با افرادی که مطابق میل آنها رفتار نمیکنند هم در این افراد پایین است. رگههایی از کنترلگرایی هم در این افراد مشاهده میشود. مثلاً فرد خوشحال میشود از اینکه به سگ اشاره کند و سگ کنترل تلویزیون را برایش بیاورد. اما نمیتواند تحمل کند با انسانی (مثلاً فرزندش) این ارتباط را برقرار کند که این فرزند متقابلاً بخواهد اعتراض کند یا نگرش خود را بیان کند و... حیوان چون واکنش و اعتراض ندارد، تحملش برای این افراد راحتتر است. محمودآبادی به سایر دلایل روانشناختی این مساله نیز اشاره کرده و میگوید: افرادی که به سراغ حیوان خانگی میروند به جای فرزندآوری، ممکن است سطح روانرنجوری در آنها بالا باشد. این فاکتورها دست به دست هم میدهد تا این افراد به سراغ مسئولیت و فرزندآوری نروند اما گاهی اوقات هم بحث کلاس گذاشتن و تز روشنفکری در میان است و فرد میخواهد در جمع دوستان خود مثلاً کم نیاورد یا بیکلاس نباشد و به جای فرزند در خانه حیوان نگهداری کند. این روانشناس و مشاور در پاسخ به این سوال که عوامل اقتصادی چقدر میتواند در عدم تمایل افراد به فرزندآوری موثر باشد؟ میگوید: عوامل اقتصادی میتواند بهانه خوبی باشد، نه دلیل مناسبی. مصرفگرایی و زیادهخواهی در جامعه امروز به این امر دامن میزند. نسلهای قبل که بین ۵ تا ۱۰ فرزند داشتند اوضاع اقتصادی مناسبی نداشتند اما احساس مسئولیت میکردند. در طول تاریخ فرزندپروری خیلی درگیر مسائل اقتصادی نبوده. کما اینکه هزینه نگهداری از حیوان میتواند حتی بالاتر از نگهداری فرزند هم باشد. غذای مخصوص حیوانات، ویزیت دامپزشکی و سایر هزینههای جانبی برای یک حیوان در مجموع بالا است.
محمودآبادی به نکته مهمی در خصوص عدم تطبیق معیارهای نگهداری از حیوان در کشورهای غربی با بستر فرهنگی ایران اشاره کرده و میگوید: در برخی از سایتها آماری ارائه شده و نوشتند افرادی که بجای تربیت فرزند؛ حیوان خانگی نگه میدارند، افراد مسئولیتپذیری هستند و سلامت روان آنها تضمین است. این پژوهشها در ایران انجام نشده و با بستر فرهنگی زندگی ایرانی همخوانی ندارد. حتی در ایران مسائل فقهی و شرعی هم نمیپسندد نگهداری سگ در منزل را. نسلهای قبلی آن را مغایر با اعتقادات فقهی و مذهبی خود میدانند و حتی با نسل جدید در این زمینه دچار چالش هم هستند. بنابراین نتایج تحقیقاتی که در غرب سلامت روان را تضمین میکند، در بستر فرهنگی ایران تضمین کننده سلامت روانی افراد نمیتواند باشد. بستر فرهنگی ایران؛ کانون خانواده را با فرزندآوری و تربیت فرزند معنا میکند.
تربیت و نگهداری از چند فرزند حوصله و اعصاب میخواهد
بد نیست در خصوص انگیزه نگهداری از حیوان خانگی و عدم تمایل به فرزندآوری یا تمایل به تک فرزندی با بعضی از خانوادهها هم صحبت کنیم. نرگس یک پسر ۱۲ ساله دارد و در پاسخ به این سوال که چرا به داشتن همین یک فرزند اکتفا کرده؟ میگوید: من و همسرم از همان اول زیاد بچه دوست نداشتیم. پسر من الان ۱۲ ساله است و مربوط به یکی دو سال اخیر هم نیست که بگوییم تحت تاثیر جو موجود قرار گرفتیم. همان لحظه ازدواج با هم توافق کردیم که صرفاً یک فرزند داشته باشیم و نه بیشتر. راضی هم هستیم. به نظرم در شرایط فعلی جامعه واقعاً نمیشود مسئولیت بیشتر از یک فرزند را برعهده گرفت. وی اضافه میکند: من شاغل هستم و فرصت کافی برای رسیدگی به فرزندان بیشتر را ندارم. همین که بتوانم به پسرم رسیدگی کنم هنر کردم. او در خصوص نگهداری از حیوانات میگوید: من تمایلی به نگهداری از حیوان ندارم. هر کسی هم که این کار را انجام میدهد حتماً دلایل خاص خودش را دارد. مثلاً سال گذشته پسرم خیلی اصرار کرد که برایش سگ بگیریم. با اینکه علاقه به نگهداری سگ در خانه نداشتم اما به خاطر پسرم یک سگ کوچک به خانه آوردیم که الان با همان سگ سرگرم است و ناراضی هم نیستیم. راحله، خانم دیگری است که خانهدار است و یک دختر ۴ ساله دارد. او در خصوص علت تک فرزندی بودنش میگوید: واقعا خانمهای این دوره و زمانه حوصله و اعصاب نگهداری فرزند بیشتر از یک دانه را ندارند. همین یکی هم که دارم پدرم را در آورده. از دستش آسایش ندارم. خرج و مخارج نگهداری از بچهها هم سر به فلک کشیده. آینده بچهها هم که تضمین نیست. اگر حرف مردم نبود همین یکدانه را هم نمیآوردم که فردا مسئول زندگی و آینده او باشم. وی در خصوص نگهداری از حیوان به جای فرزند میگوید: دوست ندارم حیوان به جای فرزند نگهداری کنم. به نظرم یک دانه فرزند خوب است. همین که آدم طعم مادر شدن را بچشد. چند وقت قبل دخترم گریه کرد و سگ میخواست. ولی من از حیوان متنفرم. با اصرار زیاد فرزندم سگ یکی از آشناها را امانت گرفتم و چند روزی دخترم با آن بازی کرد. وقتی از سرش افتاد؛ سگ را پس دادیم و خدا را شکر دیگر بهانه نمیگیرد. مرتضی از جمله افرادی است که در خانه سگ نگهداری میکنند. یک سگ سیاه کوچک و پاکوتاه به اسم ارغوانی. وی در خصوص دلیل انتخاب سگ به جای فرزند میگوید: من اعتقادی به تداوم نسل ندارم. بشر امروز همیشه در زجر و رنج و عذاب است. آینده بچههایی که به دنیا میآیند معلوم نیست. به همین دلیل وقتی میخواستم ازدواج کنم با خانمم صحبت کردم که من تمایلی به فرزندآوری ندارم. خوشبختانه همسرم هم مثل من فکر میکرد و تصمیم گرفتیم تا آخر عمر بچهدار نشویم. در خصوص نگهداری از ارغوانی هم باید بگویم من در زمان مجردی هم یک سگ کوچک داشتم و عادت دارم به نگهداری از سگ. یک موجود ساده و بی آزار است که راحت میشود با آن زندگی کرد. بعد از ازدواج با همسرم تصمیم گرفتیم یک سگ کوچک بخریم که ارغوانی به خانه ما آمد و الان سه سال است که با ما زندگی میکند. نه هزینه زیادی دارد و نه دردسر اضافه. به نظرم اتفاق خوبی بود.
عدم تمایل به فرزندآوری یا در نهایت تکفرزندی، میتواند علل و ریشههای بسیار زیادی داشته باشد که با توجه به شرایط زندگیهای سنتی در ایران بایستی به صورت دقیق واکاوی شود تا بحران کاهش شدید نرخ موالید در ایران آسیبشناسی شده و بتوان با آن مقابله کرد. این که برخی از مسئولان به دنبال طرحهای انگیزشی هستند شاید بتواند یک راهکار موقت و البته دمدستیترین راه کار باشد. مثلاً اختصاص ۷۰ میلیون تومان وام برای فرزند سوم یک خانواده یا اعلام این که متولدین سال ۱۴۰۰ سهامدار بورس خواهند شد. در حالی که زوجین در جامعه امروز دیگر تحت تاثیر این مسائل انگیزشی قرار نمیگیرند. اختصاص وام ۷۰ میلیون تومانی به فرزند سوم نمیتواند دلیل انگیزشی مناسبی باشد در حالیکه یک خانه ساده در دوره امروز با یک میلیارد تومان خریداری میشود. یا وقتی که بورس ایران ریزش بسیار زیادی دارد سهام دار شدن متولدین سال ۱۴۰۰ آن هم به ارزش یک میلیون تومان نمیتواند دلیل انگیزشی مناسبی باشد برای زوجینی که تصمیم به فرزندآوری ندارند. بنابراین میطلبد مسئولان در یک اقدام کارشناسی و دقیق ریشههای این رکود باروری در ایران را بررسی کرده و اگر هم به دنبال عوامل انگیزشی برای تشویق خانوادهها به فرزند دار شدن هستند، دلایل انگیزشی مناسب و باثباتی را انتخاب کنند تا بتوانند نتیجه آن را هم شاهد باشند.