هر سال در تقویم، روزی داریم به نام روز معلول که شاید تنها در این روز به طور جدی به مسائل، وضعیت زندگی و مشکلات معلولان پرداخته میشود. و این یک روز، سهم اندکی است برای معلولان. برای آنها که علی رغم تمام مشکلات و محدودیتهایی که دارند، هرگز از زندگی دست نشسته و برای زندگیِ بهتر؛ تمام تلاش و انگیزه خود را به کار گرفتهاند. مهدی آزادداور یکی از هنرمندان معلول سیرجانی است که ثابت کرده معلولیت، محدودیت نیست و تمام تلاش خود را به کار گرفته تا به صورت حرفهای کار طراحی و نقاشی را انجام دهد. آموزشگاه دارد و شاگرد پرورش میدهد. تنها سه ماه دوره دیده و بقیه مهارتها را به صورت خودآموز فرا گرفته است. یک بار در سال ۸۹ در تهران شاگرد مرحوم جهانبخش صادقی بوده که او نیز از هنرمندان معلول نقاش سیرجانی است که به یک چهره ملی تبدیل شده است. از سال ۹۲ تاکنون هم آموزشگاه نقاشی و طراحی ققنوس را راه اندازی کرده و به پرورش استعداد هنرجویان خود مشغول است. این هنرمند معلول در گفتگو با رسانه خبری پیام اردیبهشت از توانمندیهایش میگوید:
-علت معلولیت شما مادرزاد بود یا بر اثر حادثه معلول شدید؟
متاسفانه معلولیت من به دلیل خطای پزشکی اتفاق افتاد. در هفت ماهگی آمپول پنیسیلین را به اشتباه به من تزریق کردند که در آن زمان. سیستم دفاعی بدن من کاهش پیدا کرد و موجب شد به فلج اطفال دچار شوم. هم دست و هم پای من درگیر این بیماری شد و از آن زمان تاکنون با این معلولیت زندگی میکنم.
-چه شد که به نقاشی روی آوردید؟
اوایل به این هنر فکر نمیکردم. ولی در سنین بالاتر تصمیم گرفتم به سراغ نقاشی بروم. اگرچه خیلی دیر بود، اما خدا را شاکرم که کارم را با هدف و انگیزه شروع کردم و صرفاً برای به دست آوردن درآمد به سراغ نقاشی نرفتم. یکی از اهداف و دغدغههای من این موضوع است که صرفاً برای خودم کار نمیکنم و قصد اصلی من از نقاشی؛ آموزش آن به دیگران است. در واقع بهتر است بگویم من طراحی را باور دارم تا نقاشی و به شاگردانم هم میگویم که شما قرار نیست نقاش شوید، چون نقاش شدن شرایط و دردسرها و سختیهای خودش را دارد؛ اما طراحی مهمتر از نقاشی است. یک طراح واقعی است که میتواند به کار نقاشی هم بپردازد.
-چرا طراحی؟
برای اینکه هر چیزی که در اطراف ما وجود دارد، در ابتدا طراحی شده و بعد ساخته شده و من همیشه به شاگردانم میگویم شما طراحی را خوب یاد بگیرید که حتی اگر بعداً در کارها و زمینههای دیگر هم وارد شدید، بتوانید از آن استفاده کنید. پایه کارهای صنعتی، مکانیک، مدلینگ و... طراحی است و فردی که در دنیای امروز طراحی بلد نباشد یک قدم از دیگران عقب است و باید کار دیگران را کپی کند.
-این کپی کاری را در کارهای هنری مثل نقاشی هم شاهد هستیم؟
متاسفانه در همه مشاغل این کپی کاری به چشم میخورد و ریشه آن عدم توانمندی انتقال دانش به هنرجو است. در آموزش و پرورش باید معلمها خودشان ابتدا بلد باشند تا بتوانند آموخته خود را به بچهها آموزش بدهند. آموزش دادن یک سری فنون خاص خود را میطلبد تا بتوان مفاهیم را به دیگران به خوبی انتقال داد. حتی ممکن است یک نفر نقاشی را به خوبی بلد باشد اما نتواند آن را به دیگران یاد دهد و بلد بودن نقاشی دلیل بر استادِ خوب بودن نیست. بنابراین تمام هدف خود را برای این گذاشتم که به شاگردانم طراحی یاد بدهم تا از کپی کاری به سمت کارهای اصیل طراحی بیایند. در واقع میخواهم آنها را محک بزنم که ببینم آیا میتوانند با تکنیک طراحی من پیش بروند یا خیر.
-سبک خاصی در کار خود استفاده میکنید؟
من در جایی درس نقاشی را نخواندم. دانشگاه نرفتم و به صورت خودآموز آن را فرا گرفتهام. روش کار من تجربی و مال خودم است و خوشبختانه این روش خیلی خوب جواب داده. سرعت بالا و جزئیات زیاد، از مشخصات کار من است و این را به شاگردانم یاد میدهم که در طراحی در کمترین زمان، نقاشی را ارائه بدهند. در واقع هدف من از آموزش طراحی این است که به شاگردانم نگاه کردن و چگونه نگاه کردن را یاد بدهم نه صرفاً طراحی و نقاشی کشیدن را. چشم انسان مثل دوربین عکاسی است. باید یاد بگیرد چگونه نگاه کند و آنچه را که دیده بر روی بوم پیاده کند. من میگویم در کار طراحی ۱۰ درصد قدرت دست نقش دارد و ۹۰ درصد قدرت دیدن و نوع نگاه. مهم، نگاه کردن و چگونه دیدن است.
-با وجود معلولیت، این انگیزه قوی را چگونه در خود پرورش دادهاید؟
برای داشتن انگیزه، مهم این است که شما از اول خودتان را بشناسید. وقتی خود را شناختید خدای خود را هم میشناسید و میدانید که این دنیا پوچ آفریده نشده. همه چیز روی حساب و کتاب است. همیشه یک جمله را با خود تکرار میکنم که به من آرامش میدهد. میگویم دنیا جای آزمایش است نه آسایش. بنابراین ما باید آزمایش پس بدهیم. دنیایی که نه خوبی و نه بدی در آن پایدار است، پس بهتر است به آن دل نبندیم و غصه آن را نخوریم. باید با آن کنار بیاییم. بنابراین انگیزه قوی برای پیشرفت دارم.
-معلولان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند؟
متاسفانه معلولان با مشکلات زیادی روبرو هستند. مسئولان یا همه افرادی که از زبان معلولان حرف میزنند و به آنها روحیه میدهند، کافیست یک دقیقه روی این ویلچر بنشینند تا بفهمند ما چه میکشیم. یا معلولانی که کفش بریس دارند، آیا افراد سالم میتوانند یک لحظه این کفش را تحمل کنند؟ یک لحظه چشمانتان را ببندید و درک کنید که نابینایان چه میکشند یا گوشهایتان را بگیرید تا حال ناشنوایان را درک کنید. افراد قطع نخاعی چه زجری میکشند وقتی نمیتوانند تکان بخورند! این نوع زندگی بسیار سخت است. باید کسی جای ما باشد تا بتواند واقعا این سختیها را تحمل و درک کند. اینجاست که میگویند: احساس سوختن به تماشا نمیشود/ آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم. متاسفانه شهر سیرجان اصلاً مناسبسازی خوبی برای معلولان ندارد. در ادارات رمپ و آسانسور وجود ندارد و معلولان برای عبور و مرور از وسایل نقلیه عمومی هم نمیتوانند استفاده کنند. حتماً باید ماشین شخصی داشته باشیم تا بتوانیم تردد کنیم. این مشکلات شامل حوزه کسب و کار هم میشود. افراد معلول برای اشتغال با محدودیتهایی روبرو هستند. برخی از افراد معلول میتوانند به سراغ کارهایی مثل مکانیکی بروند، اما افرادی که قطع نخاعی هستند نمیتوانند هیچ کاری انجام دهند. اگر هم به سراغ مثلاً همین کار نقاشی بروند، لوازم نقاشی هزینه بسیار گزافی دارد که نمیتوانند آن را تامین کنند. مثلاً مداد کنته که من ۷ هزار تومان تهیه میکردم، الان به بیش از ۱۵۰ هزار تومان رسیده؛ قیمت یک بسته مداد رنگی نزدیک به یک میلیون تومان است که حتی سه تا تابلو هم نمیشود با آن کشید. حالا من این تابلو را چند بفروشم که بتوانم هزینههای خودم را جبران کنم؟ اگر هم بخواهم بفروشم، کسی نیست که بخواهد بخرد. ۱۳ درصد از بودجه ارگانهای دولتی برای کارهای فرهنگی در نظر گرفته میشود اما متاسفانه این پول هرگز برای معلولان خرج نمیشود. کاش مسئولان به جای شعار دادن کمی به این وظایف عمل میکردند تا مشکلات ما حل شود. این همه هزینه هنری کجا میرود؟ متاسفانه هنرمندان اصلاً حمایت نمیشوند و نهایت کاری که در حوزه هنری انجام میشود با این بودجهها؛ چاپ بنرهایی است که ای کاش به شعارهایی که بر روی آنها چاپ میکنند، عمل میکردند. اینجاست که پای کپیکاری به میان میآید. یک هنرمند مجبور است برای تامین هزینههای خودش به سراغ کپیکاری برود و طرحها را کپی کند تا با هزینه کمتر بتواند آنها را بفروشد. در حالی که اگر یک قلم و کاغذ به دست او بدهید و از او بخواهید یک طرح بزند، نمیتواند. البته چارهای هم ندارد. برای گذران زندگی مجبور است این کار را انجام دهد.
-شما از این کپیکاری فاصله زیادی گرفتهاید. درست است؟
بله، من در آموزشگاهم قانونی دارم که اول به هنرجو طراحی را یاد میدهم و بعد نقاشی را. هنرجو باید یک سال طراحی اولیه را انجام دهد تا دستش روان شود و بتواند طرح بزند و بعد به سراغ نقاشی برود. هر کسی هم که قبول نکند، او را نمیپذیرم. البته ضرر مالی هم میکنم، اما مهم این است که به هدفم که همان آموزش واقعی است برسم.
-در کنار این مشکلات که به آنها اشاره کردید، ظاهرا مشکل بیمه هم دارید؟
بله، کار من شخصی است و باید بتوانم خودم را بیمه کنم که هزینه این بیمه هم بسیار زیاد است. من اگر در آینده دچار مشکلی بشوم و نتوانم کار کنم، بدون بیمه چگونه میتوانم روزگار بگذرانم؟ متاسفانه کسی به این مشکلات توجهی نمیکند و فقط در زبان میگویند از معلولان حمایت میکنیم.
-هنرجویانی که قصد ورود به این حرفه و هنر را دارند از چه طریقی باید اقدام کنند؟
افرادی که از سنین ۱۳ تا ۱۸ سال و بیشتر؛ میخواهند شروع به کار کنند، قبل از اینکه این هنر را در دانشگاه به صورت رسمی شروع کنند، به کلاسهای آموزشی و آموزشگاهها بروند تا این کار را به صورت اصولی یاد بگیرند. افرادی بودهاند که به سراغ من آمدهاند تا آنها را راه بیندازم که در دانشگاه لنگ نباشند، اما دیر مراجعه میکنند. این کار را باید خیلی قبلتر از ورود به دانشگاه یاد گرفته باشند تا بتوانند آن را پیش ببرند. طراحی اصولی کاری نیست که بتوان آن را در یک ترم سه ماهه تابستان به صورت تمام و کمال یاد گرفت. اداره ارشاد هم اگر بر عملکرد آموزشگاهها نظارت داشته باشد تا آموزشگاهها صرفاً به دنبال اشتغالزایی و پذیرش هنرجو نباشند، میتواند در توسعه این کار اصولی کمک شایانی بکند. کار طراحی را باید اصولی و به صورت تکنیکی آموزش داد.
-شاگرد جهانبخش صادقی هم بوده اید، خاطرهای از این هنرمند برایمان تعریف کنید.
خدا رحمتشان کند. خیلی آدم مهماندار و مهربانی بود. استاد ترکیب رنگ بود و رنگهای بسیار نو و بدیعی را با هم ترکیب میکرد که در هیچ کجا نمونه نداشت. همیشه من را دعوا میکرد و به من میگفت تو مینیاتوری و ریزه کاری کار میکنی. بازار قدر کارت را نمیداند. همین وقتی که روی ریزه کاریهای یک تابلو میگذاری، با کاری که بدون ریزهکاری انجام شده پولش برابر است. بازاری کار کن. میگفتم استاد نمیتوانم. باید حتماً به جزئیات توجه کنم. دوست دارم برای خودم کار کنم نه برای دیگران. اما الان به حرف استاد رسیدهام و میبینم واقعاً کسی برای این جزئیات در کار هنر اهمیت و ارزش قائل نیست. مرحوم صادقی جمله گرانقدری داشت و همیشه به من میگفت روی دو چیز سرمایهگذاری کن، یکی زمین و یکی کار هنری. کار هنری هرگز افت ندارد. ارزش آن بالاتر میرود و پایینتر نمیآید.
مصاحبه شده توسط هدی رضوانی پور