يكشنبه 23 شهريور 1404 | Sunday 14 September 2025

در روزگاری که سرعت تحولات اجتماعی سرسام‌آور است، گاه برخی پدیده‌های آرام و بی‌صدا، از چشم ما پنهان می‌مانند، در حالی که در عمق جامعه، ریشه‌های خود را می‌دوانند و آینده‌ای متفاوت را رقم می‌زنند. یکی از این پدیده‌ها که اکنون به یک ابرچالش ملی بدل شده، تغییرات شگرف در ساختار جمعیتی کشور و حرکت پرشتاب به سوی جامعه‌ای سالمند است. زنگ خطری که شاید به بلندی سایر بحران‌ها نباشد، اما پیامدهای بلندمدت و برگشت‌ناپذیر آن، می‌تواند بنیان‌های توسعه و حویات یک ملت را تحت‌الشعاع قرار دهد. چرا خانواده‌های ایرانی، با سابقه تاریخی پررنگ در فرزندآوری، این روزها کمتر به استقبال گهواره‌های خالی می‌روند؟ چه عواملی در ابعاد جامعه‌شناختی، این "امتناع از فرزندآوری" را دامن می‌زند و تبعات یک جامعه پیر برای نسل‌های آتی چه خواهد بود؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌های حیاتی، به سراغ دکتر علی سوند رومی، دکترای جامعه‌شناسی، پژوهشگر و مشاور سیرجانی رفتیم. او که سال‌هاست تحولات اجتماعی را از منظر علمی رصد می‌کند، با نگاهی موشکافانه، ابعاد پنهان این بحران را کالبدشکافی می‌کند؛ گفتگویی چالشی که می‌تواند تلنگری جدی برای مسئولان و البته تک‌تک شهروندان باشد.

- می‌دانیم که بحث جمعیت و کاهش موالید، یک چالش جهانی است، اما با توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی ایران، به نظر شما، مهم‌ترین ریشه‌های جامعه‌شناختی تمایل کمتر خانواده‌ها به فرزندآوری، بخصوص در دهه‌های اخیر، کدامند؟

این بحث از اهمیت حیاتی برخوردار است و جای بسی خوشحالی است که رسانه‌ها به آن می‌پردازند. از منظر جامعه‌شناسی، کاهش تمایل به فرزندآوری را نمی‌توان به یک یا دو عامل تقلیل داد، بلکه محصول یک "گذار جمعیتی" و "تحولات ساختاری عمیق اجتماعی" است. در گذشته، فرزندآوری هم به دلیل فقدان کنترل موالید، و هم به دلیل نقش‌های سنتی فرزندان (نیروی کار، پشتوانه سالمندی والدین) یک هنجار اجتماعی غالب بود. اما امروزه، با افزایش شهرنشینی، دسترسی به آموزش (بخصوص برای زنان)، افزایش سطح انتظارات از زندگی، و تغییر ماهیت کار و اشتغال، این هنجارها دچار دگرگونی شده‌اند. مهم‌ترین ریشه‌ها را می‌توان در چند بعد بررسی کرد: اقتصادی شدن فرزندآوری: فرزند دیگر یک نیروی کار ارزان نیست، بلکه یک سرمایه‌گذاری پرهزینه است (آموزش، بهداشت، مسکن و...). فردگرایی و تغییر ارزش‌ها: با شیوع فردگرایی، اولویت‌های افراد از "خانواده به عنوان یک نهاد" به "فرد و تحقق آرزوهای شخصی" تغییر یافته است. افزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان: زنان امروز صرفاً به نقش مادری اکتفا نمی‌کنند؛ آن‌ها آرزوهای شغلی و تحصیلی دارند که با فرزندآوری زیاد در تعارض قرار می‌گیرد. تأخیر در سن ازدواج و افزایش طلاق: این دو پدیده نیز مستقیماً فرصت فرزندآوری را کاهش می‌دهند. و در نهایت، عدم قطعیت و ناامنی‌های اقتصادی-اجتماعی که منجر به کاهش "اعتماد اجتماعی" به آینده می‌شود. وقتی والدین آینده‌ای روشن برای فرزندان خود متصور نباشند، تمایل به فرزندآوری کاهش می‌یابد.

 

به نکته مهم "اقتصادی شدن فرزندآوری" و "عدم قطعیت" اشاره کردید. آیا می‌توان گفت که در جامعه امروز ایران، "هزینه فرصت" فرزندآوری برای خانواده‌ها، بخصوص برای زوج‌های تحصیل‌کرده و طبقه متوسط، به شدت افزایش یافته و این موضوع، مانعی جدی برای تصمیم به بچه‌دار شدن محسوب می‌شود؟

تاثیر مفهوم هزینه فرصت در اینجا بسیار پررنگ است. برای یک زوج جوان، به ویژه آن‎هایی که هر دو شاغل و تحصیل‌کرده‌اند، تصمیم به فرزندآوری به معنای چشم‌پوشی از فرصت‌های زیادی است. این فرصت‌ها می‌توانند شامل پیشرفت شغلی، ادامه تحصیل، سفر و تفریح، یا حتی پس‌انداز برای خرید مسکن باشند. برای زنان شاغل، مرخصی زایمان و دور شدن از فضای کار می‌تواند به معنای کند شدن پیشرفت شغلی یا حتی از دست دادن موقعیت باشد. این یک انتخاب عقلانی است که در بستر فشارهای اقتصادی و اجتماعی امروز شکل می‌گیرد. در واقع، در جامعه‌ای که حمایت‌های اجتماعی کافی برای فرزندآوری وجود ندارد (مانند مهدکودک‌های با کیفیت و ارزان، تسهیلات شغلی برای مادران و پدران، حمایت‌های مالی پایدار)، افراد ناچارند میان آرزوهای شخصی و حرفه‌ای خود و نقش پدری/مادری یکی را انتخاب کنند. این انتخاب در بسیاری موارد به سمت محدود کردن تعداد فرزندان یا به تعویق انداختن آن پیش می‌رود.

 

-با توجه به آنچه اشاره کردید، اگر روند فعلی کاهش موالید ادامه یابد، جامعه ایران در دهه‌های آینده با چه پیامدهای جامعه‌شناختی و ساختاری مواجه خواهد شد؟

پیامدهای یک جامعه پیر، عمیق و چندبعدی هستند و می‌توانند کل ساختار اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی را دگرگون کنند. در بعد اقتصادی، با کاهش نیروی کار جوان و فعال، موتور تولید و نوآوری کند می‌شود. نسبت "وابستگی جمعیتی" (نسبت جمعیت غیرفعال به فعال) افزایش می‌یابد؛ به این معنی که تعداد سالمندان نیازمند حمایت، در مقایسه با جوانان و میانسالان شاغل که باید این حمایت را فراهم کنند، بیشتر می‌شود. این فشار زیادی بر صندوق‌های بازنشستگی، نظام سلامت و خدمات اجتماعی وارد می‌کند.

در بعد اجتماعی و فرهنگی، پویایی جامعه کاهش می‌یابد. جمعیت جوان، موتور تغییر، خلاقیت و جنبش‌های اجتماعی است. با پیر شدن جامعه، محافظه‌کاری اجتماعی افزایش یافته و انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات کمتر می‌شود. ممکن است "شکاف نسلی" عمیق‌تر شود، زیرا نیازها و اولویت‌های یک جمعیت عمدتاً سالمند با یک اقلیت جوان، متفاوت خواهد بود. در زمینه خانواده نیز، با کاهش تعداد فرزندان، شبکه حمایتی خانوادگی برای سالمندان ضعیف‌تر می‌شود. دیگر خبری از آن خانواده‌های گسترده نیست که هر کدام از فرزندان، بار بخشی از مراقبت از والدین را به دوش می‌کشیدند. این مسئله می‌تواند منجر به انزوای بیشتر سالمندان و افزایش نیاز به مراقبت‌های نهادی شود که خود هزینه‌های سنگینی را به جامعه تحمیل می‌کند.

 

- نقش سیاست‌های دولتی و برنامه‌های تشویقی، مانند مشوق‌های مالی، در تغییر این روند چقدر می‌تواند مؤثر باشد؟ آیا این سیاست‌ها به تنهایی برای حل ریشه‌های جامعه‌شناختی این بحران کافی هستند؟

سیاست‌های دولتی و برنامه‌های تشویقی قطعاً ضروری و در کوتاه‌مدت می‌توانند مؤثر باشند، اما به هیچ وجه به تنهایی کافی نیستند. جامعه‌شناسی به ما می‌آموزد که رفتار اجتماعی، به ویژه در مورد تصمیمات عمیق و تأثیرگذار مانند فرزندآوری، تنها تحت تأثیر مشوق‌های مالی نیست. مشوق‌های مالی، مانند یک مُسَکِن عمل می‌کنند؛ ممکن است درد را برای مدتی ساکت کنند، اما ریشه بیماری را درمان نمی‌کنند.

برای تأثیرگذاری واقعی، نیاز به یک "بسته سیاستی جامع و پایدار" داریم که ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی را در بر گیرد. این بسته باید شامل: حمایت‌های اقتصادی پایدار (نه فقط کمک‌های مالی مقطعی، بلکه تضمین مسکن، اشتغال، و بیمه برای آینده فرزندان)، حمایت از مادران شاغل (تسهیلات شغلی، مهدکودک‌های با کیفیت و مقرون به صرفه)، تغییر نگاه فرهنگی به نقش‌های جنسیتی (پدران نیز باید نقش فعال‌تری در تربیت فرزندان داشته باشند)، تقویت مشاوره‌های پیش از ازدواج و مشاوره‌های خانواده برای حل تعارضات. مهم‌تر از همه، افزایش اعتماد اجتماعی به آینده است. وقتی مردم نسبت به آینده اقتصادی و اجتماعی کشور امیدوار باشند، تمایل به سرمایه‌گذاری بلندمدت مانند فرزندآوری نیز افزایش می‌یابد. صرفاً با پویش‌های تبلیغاتی یا کمک‌هزینه‌های محدود نمی‌توان ساختارهای اجتماعی و هنجارهای فرهنگی که در طول چند دهه شکل گرفته‌اند را تغییر داد.

 

- به "تغییر نگاه فرهنگی به نقش‌های جنسیتی" اشاره کردید. آیا می‌توان گفت که تغییر در مفهوم "پدر بودن" و "مادر بودن" در جامعه مدرن، بر تصمیم فرزندآوری تأثیر گذاشته است؟

قطعاً همین‌طور است. مفهوم سنتی پدر و مادر بودن در حال تحول عمیقی است. در گذشته، نقش‌ها کاملاً مشخص و تفکیک شده بودند: پدر نان‌آور و مادر خانه‌دار و مسئول تربیت فرزندان. اما امروز، این مرزها کمرنگ شده‌اند. زنان می‌خواهند هم مادر باشند و هم در اجتماع نقش فعال داشته باشند. این به معنای افزایش فشار بر زنان است، مگر اینکه جامعه و ساختارهای حمایتی، این نقش‌های جدید را تسهیل کنند. از سوی دیگر، "پدر بودن" نیز از صرفاً نان‌آوری فراتر رفته و انتظار می‌رود پدران نیز حضوری فعال و عاطفی در تربیت فرزندان داشته باشند.

این تحولات، هم می‌تواند فرصت باشد و هم چالش. فرصت از آن جهت که می‌تواند به روابط زناشویی عادلانه‌تر و تربیت فرزندان با کیفیت‌تر منجر شود. اما چالش از آن جهت که جامعه ما هنوز در گذار از نقش‌های سنتی به مدرن است و حمایت‌های لازم برای این تغییرات فراهم نشده است. بسیاری از زنان و مردان جوان، میان آرزوهای فردی و اجتماعی خود با انتظارات سنتی و نیازهای فرزندآوری درگیر هستند. این درگیری ذهنی و فشارهای متعاقب آن، می‌تواند به کاهش تمایل به فرزندآوری منجر شود، چرا که افراد نگرانند نتوانند به خوبی از عهده تمامی این نقش‌ها برآیند.

 

-با توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی ویژه سیرجان، آیا روندهای خاصی را در این شهر یا منطقه، در رابطه با پدیده کاهش فرزندآوری مشاهده می‌کنید که متفاوت از میانگین کشوری باشد یا الگوهای خاصی داشته باشد؟

بله، در شهرهایی مانند سیرجان که دارای بافت صنعتی و معدنی قوی هستند، شاید برخی از عوامل تشدیدکننده مشاهده شود. مهاجرت نیروی کار از مناطق دیگر به سیرجان و بالعکس، می‌تواند بر ساختار خانواده‌ها و الگوهای فرزندآوری تأثیر بگذارد. خانواده‌های مهاجر ممکن است حمایت‌های خانوادگی گسترده‌تری که در زادگاهشان داشتند را از دست بدهند و این امر، فرزندآوری را دشوارتر کند. همچنین، تغییرات سریع اقتصادی و اجتماعی ناشی از توسعه صنعتی، می‌تواند منجر به افزایش انتظارات مادی و سبک زندگی مصرف‌گرایانه شود که در تقابل با تمایل به فرزندآوری بیشتر قرار می‌گیرد. با وجود رونق اقتصادی نسبی در برخی صنایع، فشارهای تورمی و هزینه‌های بالای زندگی شهری همچنان بر تصمیمات خانواده‌ها سایه می‌افکند. بنابراین، اگرچه سیرجان جزئی از تصویر کلی کشور است، اما ویژگی‌های خاص خود را در زمینه اقتصاد، مهاجرت و پویایی‌های اجتماعی دارد که می‌تواند بر الگوهای فرزندآوری تأثیرگذار باشد. تحلیل دقیق‌تر نیازمند مطالعات پیمایشی و کیفی بومی است.

 

-اگر بخواهید به عنوان یک جامعه‌شناس، اصلی‌ترین "پیام نهفته" یا "زنگ خطر خاموش" در پدیده کاهش فرزندآوری برای جامعه ایران را خلاصه کنید، چه خواهد بود؟

پیام نهفته این است که ما در حال از دست دادن "سرمایه انسانی جوان" هستیم که حیاتی‌ترین منبع برای پویایی، نوآوری و توسعه در هر جامعه‌ای است. این یک بحران صرفاً عددی نیست، بلکه یک بحران "کیفی" در زیست‌بوم انسانی ماست. زنگ خطر خاموش این است که وقتی جامعه‌ای پیر می‌شود، نه تنها دچار مشکلات اقتصادی و اجتماعی عمیق می‌شود، بلکه "روحیه امید و حرکت رو به جلو" خود را نیز از دست می‌دهد. یک جامعه پیر، جامعه‌ای است که شاید آرامش بیشتری داشته باشد، اما شور و نشاط، خلاقیت و توانایی انطباق با تغییرات جهانی را به تدریج از دست می‌دهد. ما در حال حرکت به سوی آینده‌ای هستیم که در آن، جای خالی فرزندان امروز، با هیچ برنامه‌ی اقتصادی یا اجتماعی قابل جبران نیست. این یک تصمیم "وجودشناختی" برای بقای ما به عنوان یک ملت پویا و بالنده است که باید به آن با فوریت و جدیت نگاه کرد.

 

 

تمامی حقوق متعلق به پایگاه خبری پیام اردیبهشت میباشد.

طراحی و اجرا : گروه زند

Template Design:Dima Group