باید چشمها را بست و به صدای باد در نیزار گوش سپرد. به نجوایی که از هزار و پانصد سال پیش تا امروز، بیوقفه در جلگهی حاصلخیز خوزستان جاری است. این، فقط صدای برخورد ساقههای نیشکر به یکدیگر نیست. این، صدای حافظهی یک سرزمین است. حافظهای که در یک سو، به راهروهای پرهمهمهی دانشگاه گندیشاپور میرسد؛ جایی که حکیمان و طبیبان، از شیرهی همین گیاه، مرهم و دارو میساختند و در سوی دیگر، به اتاقهای کنترل درخشان و استریلِ نیروگاههای مدرن امروز، جایی که مهندسان، از تفالهی همین گیاه، انرژی پاک و آیندهای سبز را کدنویسی میکنند. نیشکر در خوزستان، تنها یک محصول کشاورزی نیست؛ یک «متن» است. متنی کهن که هر نسل، با ابزارها و دانش زمانهی خویش، آن را از نو میخواند و تفسیر میکند. این گزارش، روخوانی تطبیقی همین متن است؛ سفری از طبابت دیروز به تکنولوژی فردا، بر بالهای استوار یک گیاه جاودانه.
نیشکر؛ طلای سفیدِ دارالشفای ساسانی
تاریخ، گاهی در جزئیات شگفتانگیزی پنهان میشود. در خشتخشتِ خرابههای شهری که روزگاری مرکز علم جهان بود، گندیشاپور. اینجا، در حوالی دزفول امروزی، جایی که دانشِ یونان، هند و ایران به هم آمیخت، نیشکر نه یک مادهی غذایی، که یک «عنصر استراتژیک دارویی» بود. دکتر محمدامیر احمدزاده، دکترای تاریخ و عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، این پرده از تاریخ را با جزئیات کنار میزند: «در متون تاریخی و پزشکی به جا مانده از آن دوران، به کرات به "شکرِ اهواز" یا "شکرِ خوزستان" به عنوان یک کالای دارویی گرانبها و کمیاب اشاره شده است. در دارالشفای (بیمارستان) گندیشاپور، که پیشرفتهترین مرکز درمانی جهان آن روز بود؛ از شکر تصفیهشده نه فقط برای شیرین کردن طعم داروهای تلخ، بلکه به عنوان پایه بسیاری از "مَعاجین" و داروهای ترکیبی و حتی به عنوان یک ماده ترمیمکننده برای زخمها استفاده میشد. این گیاه، بخشی از پروتکل درمانی حکما بود. تسلط بر تولید و فرآوری آن، به معنای تسلط بر بخشی از امنیت سلامت جامعه بود. به همین دلیل، مزارع نیشکر خوزستان، داراییهای اقتصادی-پزشکی بسیار ارزشمندی برای حکومت ساسانی محسوب میشدند» این یعنی قرنها پیش از آنکه جهان مدرن به فکر صنایع استراتژیک بیفتد، خوزستان به لطف یک گیاه و دانش پیرامون آن، قطب یکی از حیاتیترین صنایع زمانه خود بوده است: صنعت طبابت و داروسازی.
اقلیم؛ کُدِ جاودانگی یک میراث
اما چرا خوزستان؟ چه رازی در خاک و هوای این سرزمین نهفته است که این گیاه را چنین سخاوتمندانه در آغوش گرفته؟ پاسخ، در علمی نهفته است که مرز میان تاریخ و آینده را برمیدارد. دکتر احمدزاده از منظر تاریخ پاسخ میدهد: «جغرافیدانان و سفرنامهنویسان کهن همواره به آب فراوان رودهای خوزستان و گرمای خاص این منطقه به عنوان دو عامل کلیدی برای کشت این "نیِ شیرین" اشاره کردهاند. در واقع، این اقلیمِ منحصربهفرد، یک مزیت رقابتی طبیعی برای این منطقه ایجاد کرده بود که تکرار آن در نقاط دیگر دشوار بود. این یک موهبت طبیعی بود که توسط دانش بشری در گندیشاپور به یک ثروت تبدیل شد»
و این حکمت باستانی، پژواک علمی و دقیق خود را در کلام دکتر بهرام بختیاری، دکترای هواشناسی کشاورزی (اگروکلیماتولوژی) و عضو هیئت علمی دانشگاه باهنر کرمان، مییابد: «دقیقا. آن "گرمای خاص" که در متون تاریخی آمده، امروز در علم ما با شاخصهایی مانند "روز-درجه رشد" و "مجموع تابش خالص دریافتی" تعریف میشود. نیشکر یک گیاه از خانواده C4 است که بالاترین راندمان فتوسنتز را در شرایط نوری قوی و دمای بالا دارد. اقلیم خوزستان، با تابستانهای بلند و شدت تابش بالا، عملاً یک "راکتور فتوسنتز طبیعی" برای این گیاه فراهم میکند. آنچه حکیمان باستان به صورت تجربی دریافته بودند، امروز ما با مدلهای اقلیمی و معادلات انرژی، آن را شبیهسازی و بهینهسازی میکنیم. در واقع، اقلیم، همان کُدِ ثابتی است که از دیروز تا امروز، بستر این حماسه بوده است»
معماری یک چشمانداز؛ رام کردن خاک برای خلق ثروت
داشتن یک اقلیم مستعد، تنها نیمی از داستان است. نیم دیگر، اراده و دانش بشری برای تبدیل این پتانسیل بالقوه به یک واقعیت بالفعل است. جلگهی خوزستان، پیش از دست توانمند انسان، تنها نیزاری وحشی بود. تبدیل این نیزار به یک مزرعهی مولد و صنعتی، خود یک حماسهی مهندسی و مدیریتی است. دکتر احمدزاده این فرآیند را یک پروژه تمدنی میداند: «این مزارع عظیم به خودی خود به وجود نیامدند. اینها نتیجه یک پروژه مهندسی-اجتماعی بزرگ در دوران ساسانی بودند. شواهد تاریخی و باستانشناسی از شبکههای پیچیده آبیاری، کانالکشیهای دقیق و مدیریت متمرکز بر زمینها حکایت دارد. حکومت، زمینهای بکر را به مزارع تولیدی تبدیل میکرد. این یک دستکاری هوشمندانه و هدفمند در چشمانداز طبیعی منطقه برای خلق یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی صنعتی بود»
این نبوغ باستانی در رام کردن طبیعت، امروز در مقیاسی بسیار پیشرفتهتر تکرار میشود. دکتر بختیاری این اتصال را اینگونه شرح میدهد: «این دقیقا همان کاری است که ما امروز در علم مدیریت اراضی انجام میدهیم. قبل از کاشت حتی یک ساقه، عملیات پیچیدهای مثل تسطیح لیزری اراضی برای بهینهسازی مصرف آب، طراحی شبکههای زهکشی زیرزمینی برای کنترل شوری خاک و غنیسازی خاک بر اساس آزمونهای دقیق انجام میشود. در واقع، ما امروز با ابزارهای مدرن، همان 'معماری چشمانداز' را انجام میدهیم که نیاکان ما با ابزارهای زمان خود انجام میدادند. جوهر عمل، یعنی آمادهسازی بستر برای حداکثر بهرهوری، ثابت مانده است»
از عصّاری تا پالایشگاه؛ تکامل ابزار، ثباتِ جوهر
جوهر و ذات ماجرا در تمام این قرنها ثابت مانده است: استخراج ارزش از دل یک ساقه گیاهی. آنچه به شکلی شگفتانگیز تکامل یافته، «ابزار» این استخراج است. کارگاههای عصّاری (عصارهگیری) باستانی را تصور کنید؛ دستگاههایی چوبی یا سنگی که با نیروی حیوانات یا انسان میچرخیدند تا شیره گیاه را بگیرند. دیگهای بزرگی که روی آتش، ساعتها میجوشیدند تا شکر خام به دست آید. یک فرآیند کند، پرزحمت و با بازدهی پایین.
حالا یک پرش زمانی هزار و پانصد ساله را تجربه کنید. به پالایشگاههای عظیم شکر امروز قدم بگذارید. غولهای فلزی درخشانی که گویی از دل یک داستان علمی-تخیلی بیرون آمدهاند. آسیابهای غولپیکری که در هر ساعت، صدها تن نیشکر را خرد میکنند. سیستمهای پیچیده سانتریفیوژ که با سرعت هزاران دور در دقیقه، بلورهای شکر را از ملاس جدا میکنند و اتاقهای کنترلی که تمام این فرآیند پیچیده را با چند کلیک مدیریت میکنند.
دکتر بختیاری این تکامل را اینگونه توصیف میکند: «این همان جایی است که علم مدرن، پتانسیل نهفته در آن کُدِ اقلیمی را به حداکثر میرساند. ما امروز با استفاده از "کشاورزی دقیق"، به کمک تصاویر ماهوارهای و پهپادها، میتوانیم نیاز آبی و تغذیهای هر متر مربع از مزرعه را تشخیص دهیم و از هدررفت منابع جلوگیری کنیم. ما میتوانیم با مدلهای پیشبینی اقلیمی، بهترین زمان برداشت را برای رسیدن به بالاترین عیارِ شکر (Brix) تعیین کنیم. در واقع، ما همان کاری را میکنیم که کشاورز باستانی میکرد، اما با ابزارهایی که دقتشان هزاران برابر شده است. هدف یکی است: بهینهسازی و استخراج حداکثری ارزش»
بازگشت به گندیشاپور؛ وقتی پسماند، دوباره دارو میشود
شگفتانگیزترین بخش این سفر زمانی، نقطهای است که آینده به شکلی باورنکردنی به گذشته پیوند میخورد. در گندیشاپور، از نیشکر «دارو» میساختند. در صنعت قرن بیستم، باگاس و ملاس، «پسماند» و «محصول جانبی» تلقی میشدند. اما در صنعت قرن بیست و یکم، همان پسماندها در حال تبدیل شدن به ارزشمندترین مواد اولیه برای صنایع نوین هستند. یک بازگشت باشکوه به فلسفه گندیشاپور. دکتر احمدزاده با نگاهی شگفتزده اما تحلیلی به این چرخه مینگرد: «این یک تطابق تاریخی حیرتانگیز است. در نگاه حکیمان باستان، هیچ جزئی از طبیعت بیهوده نبود. هر گیاهی خواص متعددی داشت. فلسفه آنها "استفاده کامل" از موهبتهای طبیعی بود. وقتی میبینیم امروز از باگاس، ظروف زیستتخریبپذیر میسازند تا طبیعت را از شر پلاستیک "درمان" کنند، یا از ملاس، اتانول زیستی به عنوان سوخت پاک تولید میکنند تا هوای آلوده را "شفا" بخشند، این دقیقاً همان فلسفه گندیشاپور در قالبی مدرن است. این یعنی پسماند یک صنعت، دارویی برای یک دردِ دیگرِ سیاره زمین میشود»
دکتر بختیاری این نگاه را با زبان علم تایید میکند: «این مفهوم در علم امروز "اقتصاد چرخهای" یا "زیستپالایی" نام دارد. یعنی ما به یک مزرعه نیشکر، نه به عنوان منبع تولید یک محصول (شکر)، بلکه به عنوان یک "پالایشگاه زیستی" نگاه میکنیم که دهها خوراک ورودی برای صنایع مختلف تولید میکند. این نگاه، پایداری اقتصادی و زیستمحیطی را به هم گره میزند. این همان بلوغی است که نشان میدهد توسعه، ادامه منطقی همان میراث کهنِ "حکمت در استفاده از طبیعت" است»
بیایید بار دیگر چشمها را ببندیم و به آن نجوای آشنا در نیزار گوش بسپاریم. آن صدا اکنون واضحتر و پرمعناتر است. در همهمهی ساقهها، هم صدای چرخ ارابههایی را میتوان شنید که شکر را به دارالشفای گندیشاپور میبردند و هم پژواک صدای توربینهایی که از همان ساقهها، برق تولید میکنند. این نجوا، سرودِ تداوم است. سرودِ هویتی که در گذر قرنها، خود را نه با تکرار گذشته، که با بازآفرینی هوشمندانه از آن در هر عصر، زنده نگه داشته است. خوزستان، با تکیه بر این میراث سبز، تنها در حال توسعه صنعتی نیست؛ بلکه در حال اثبات یک نظریه بزرگ است: آیندهی پایدار، نه با گسست از تاریخ، که با خوانشی عمیق و فناورانه از آن ساخته میشود. نیشکر، این گیاه اساطیری، ریشههایش در خاکِ تاریخ این سرزمین و شاخههایش رو به آسمانِ آیندهی آن دارد. او حافظِ دیروز و معمارِ فردای شکرستان ایران است.






