دوشنبه 26 آبان 1404 | Monday 17 November 2025

در این جغرافیای پهناور که هر گوشه‌اش روایتی دارد و کویرش سرشار از گنجینه‌های پنهان است؛ سیرجان، شهری در قلب این کویر، بیش از آنکه نمادی از خشکی باشد، همواره مهد مردان و زنانی بوده است که از دل سخت‌ترین شرایط، جوانه زده‌اند و افق‌های دوردست را فتح کرده‌اند. مریم جهان‌نجاتی، از همین خاک سر برآورده است. زنی که نامش، امروز دیگر نه فقط در زمین‌های فوتبال، که در هر کجا که سخن از اراده‌ی پولادین، خودباوری و شکست‌ناپذیری زنان این سرزمین باشد، به میان می‌آید.

او که مربی تیم فوتبال بانوان گل‎گهر و سرمربی تیم ملی فوتبال بانوان است؛ فوتبال را نه بازی، که یک «درس‌گفتار» می‌بیند. درس‌گفتاری در بابِ ساختن؛ ساختنِ شخصیت پیش از ساختنِ تاکتیک. گفتگو با او، شبیه خواندنِ کتابی‌ست در باب مهندسیِ روح تا بگوید آن‌که از دلِ کویر می‌آید؛ چطور در چمن، بذرِ امید می‌کارد و چطور از مجموعه‌ای از استعدادهای فردی، یک قلعه‌ی تسخیرناپذیر می‌سازد برای بازی در مستطیل سبز. گفتگو با مریم جهان‌نجاتی، روایتی است از خاک تا چمن، از اراده تا اثربخشی و از زنی که قبل از آنکه یک مربی باشد، یک نماد است برای استقامت و جاودانگی.

 

-تصور کنید در یک زمین خاکی در سیرجان، چشمتان به دختری می‌افتد که توپ زیر پایش رام است. در آن لحظه اول، چه چیزی در بازی او، فراتر از یک مهارت ساده، شما را به این نتیجه می‌رساند که این فرد متفاوت است و باید روی او سرمایه‌گذاری کرد؟

 

معمولا بیشتر از مهارت، دنبال روحیه کنجکاوی و شور بی‌حد و حصر در افراد هستم. می‌بینم که فردی حتی وقتی اشتباه می‌کند، نه دلسرد می‌شود و نه توپ را رها می‌کند. دوباره و سه باره تلاش می‌کند. این سماجت و آن چشم‌هایی که برق می‌زند، نشان می‌دهد که این بازیکن، تشنه‌ی یادگیری است و برای رسیدن به هدفش، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند. این حس مبارزه و تشنه بودن اوست که مرا مجاب می‌کند.

 

- پس این تشنگی و سماجت برای شما یک نشانه است. از نظر شما، این ویژگی‌ها ذاتی هستند یا می‌توان آن‌ها را در محیطی مثل یک آکادمی فوتبال پرورش داد؟ چگونه یک مربی می‌تواند این بذر را در دختری که شاید در محیطی محافظه‌کار رشد کرده، بکارد یا تقویت کند؟

 

بخشی از آن قطعاً ذاتی است، اما محیط نقش اساسی در تقویتش دارد. یک مربی خوب، باید نقش یک باغبان را بازی کند. باید با ایجاد چالش‌های کنترل‌شده و در عین حال فضای امن برای تجربه شکست، این بذر را آبیاری کند. یعنی به بازیکن فرصت بدهیم اشتباه کند، از اشتباهش درس بگیرد و دوباره تلاش کند، بدون ترس از قضاوت. این تجربه شکست و دوباره برخاستن، روحیه سماجت را در افراد تقویت می‌کند.

 

- اشاره به فضای امن برای شکست کردید. اما در فوتبال حرفه‌ای، خصوصاً در سطوح بالا؛ فشار برد و نتایج لحظه‌ای، گاهی این فضا را از بین می‌برد. چطور در تیم‌های ملی یا گل‌گهر که انتظار از شما بالاست، این پارادوکس را مدیریت می‌کنید؛ یعنی هم نتیجه‌گرا باشید و هم اجازه رشد و اشتباه به بازیکنان جوان بدهید؟

 

هنر مربیگری اینجا مشخص می‎شود. من معتقدم نتیجه‌گرایی در بلندمدت باید محور باشد، نه فقط برد لحظه‌ای. یعنی حتی اگر بازی را باختیم، اما بازیکنان در طول بازی رشد کرده باشند و درس گرفته باشند، این شکست یک گام رو به جلوست. ما بعد از هر بازی، صرف نظر از نتیجه، آنالیز دقیق می‌کنیم. نقاط ضعف را پیدا می‌کنیم، اما به جای سرزنش، بر راه‌حل‌ها و فرآیند بهبود تمرکز می‌کنیم. این رویکرد، فشار را از روی برد لحظه‌ای برمی‌دارد و به بازیکن اجازه می‌دهد با آرامش بیشتری رشد کند.

 

- پس تمرکز بر فرآیند بهبود به جای سرزنش مطرح است. این رویکرد چطور در ساخت یک تفکر تیمی موثر است؟ منظورم این است که چطور بازیکنان از این فضای امن، برای توسعه قابلیت‌های جمعی استفاده می‌کنند و از خودمحوری فاصله می‌گیرند؟

 

وقتی بازیکن بداند که حتی در صورت اشتباه؛ به جای سرزنش، حمایت می‌شود تا بهتر کار کند، اعتماد در تیم شکل می‌گیرد. این اعتماد، سنگ بنای تفکر تیمی است. بازیکنان شروع می‌کنند به انجام اینکه چطور می‌توانم به هم‌تیمی‌ام کمک کنم؟ به جای اینکه چطور خودم گل بزنم؟ ما تمرینات را به گونه‌ای طراحی می‌کنیم که موفقیت فردی منوط به همکاری جمعی باشد. مثلاً تمرینات گروهی دفاعی یا حملات ترکیبی که نیاز به هماهنگی بالا دارند. اینگونه، مفهوم تیم در ذهن بازیکنان نهادینه می‌شود.

 

- درست است؛ هماهنگی بالا و موفقیت فردی در گرو جمعی، همان نخ تسبیحی است که تیم را به هم پیوند می‌زند. در مقاطعی که تیم با بحران‌هایی مثل مصدومیت‌های کلیدی، یا عدم انسجام در خارج از زمین مواجه می‌شود، شما به عنوان لیدر تیم، چه تاکتیکی برای بازسازی روحیه و انسجام در پیش می‌گیرید؟ چه کسی یا چه چیزی اولین امید را به تیم برمی‌گرداند؟

 

در چنین شرایطی، نقش یک معمار روحیه را بازی می‌کنم. اولین گام، بازگرداندن باور به توانایی‌های درونی تیم است. به آن‌ها یادآوری می‌کنم که هر بحرانی، فرصتی است برای قوی‌تر شدن. اولین امید را معمولاً کاپیتان‌های تیم و بازیکنان باتجربه‌تر برمی‌گردانند. با آن‌ها صحبت می‌کنم، از آن‌ها می‌خواهم رهبری را در زمین و خارج از آن بر عهده بگیرند و با صحبت‌هایشان، تیم را دوباره جمع کنند. در این میان، تعیین اهداف کوچک و قابل دسترس هم بسیار مؤثر است تا تیم قدم به قدم، به مسیر بازگردد.

 

- پس نقش رهبران و اهداف کوچک، امید را بازمی‌گرداند. وقتی یک تیم به این درجه از بلوغ و همبستگی می‌رسد، چگونه این وحدت درونی خود را در زمین فوتبال، به یک برتری استراتژیک در برابر حریفان تبدیل می‌کند؟ آیا این همبستگی به شما اجازه می‌دهد تاکتیک‌های جسورانه‌تری را اجرا کنید؟

 

بله، قطعاً. وحدت درونی، مثل یک ابرقهرمان پنهان عمل می‌کند. وقتی بازیکنان با هم همدل‌اند، در زمین جسورتر می‌شوند. خطرات را با هم قبول می‌کنند، در کارهای دفاعی یکدیگر را پوشش می‌دهند و در حمله، با اطمینان بیشتری پاس می‌دهند. این اعتماد باعث می‌شود که بتوانیم تاکتیک‌های پیچیده‌تر و پرریسکتری را امتحان کنیم. مثلاً پرس از بالا یا سیستم‌های چرخشی که نیاز به هماهنگی لحظه‌ای و درک عمیقی از حرکت هم‌تیمی دارند. این همبستگی، به تیم یک هوش جمعی می‌دهد که به مراتب از هوش فردی بازیکنان قدرتمندتر است.

 

- هوش جمعی منجر به برتری استراتژیک می‌شود؛ اما همیشه در فوتبال، موانع پیش‌بینی‌نشده‌ای مثل داوری‌های بحث‌برانگیز یا شانس بد وجود دارد. در این لحظات که ممکن است دسترنج هفته‎ها تمرین بر باد برود، چگونه ذهنیت تیم را برای حفظ تمرکز و کنترل واکنش‌ها آماده می‌کنید تا از هدف اصلی دور نشوند؟

 

اینجاست که ذهنیت قهرمانی بازیکنان محک می‌خورد. ما به بازیکنان می‌آموزیم که روی آنچه در کنترلشان است تمرکز کنند. اتفاقات خارج از زمین یا تصمیمات داور، در کنترل ما نیست. اما واکنشی که به آن نشان می‌دهیم، چرا. در این مواقع، با بازیکنان صحبت می‌کنم، از آن‌ها می‌خواهم خونسردی خود را حفظ کنند و انرژی‌شان را صرف اعتراض نکنند، بلکه آن را به انگیزه‎ای برای جبران و نمایش بهتر بازی در زمین تبدیل کنند. این همان هنر برخاستن از زمین است که یک تیم را واقعاً بزرگ می‌کند.

 

- همانطور که اشاره کردید؛ هنر برخاستن از زمین، حتی در برابر ناملایمات می‎تواند کمک کننده باشد. آیا شما این انگیزه برای جبران و استقامت را تنها محدود به میدان فوتبال می‌بینید، یا معتقدید که بازیکنان زن با حضورشان در این عرصه، الگویی فراتر از ورزش برای جامعه، به خصوص برای دختران جوان، ترسیم می‌کنند؟

 

قطعاً فراتر از مستطیل سبز این اتفاق می‎افتد. هر دختری که با تمام وجودش در زمین می‌جنگد، می‌دود و می‌افتد و دوباره برمی‌خیزد، ناخودآگاه دارد داستانی از قدرت و پایداری زنانه را روایت می‌کند. او با هر گامش نشان می‌دهد که زنان می‌توانند در هر میدانی حضور داشته باشند، بجنگند، پیروز شوند و الگو باشند. این خودباوری که در زمین پرورش پیدا می‌کند، در زندگی شخصی و اجتماعی این دختران هم بازتاب پیدا می‌کند و به آن‌ها کمک می‌کند تا در هر عرصه‌ای که قدم می‌گذارند، با اعتماد به نفس و اراده‌ای قوی ظاهر شوند.

 

- پس حضور آن‌ها یک روایت است. در این روایت که از زمین‌های خاکی سیرجان آغاز شده و به بالاترین سطح ملی رسیده، کدام فصل برای شما نقطه‌ی عطف بوده است؟ لحظه‌ای که احساس کردید کارتان، فراتر از فوتبال، به یک ساختار پایدار در جامعه تبدیل شده است؟

 

نقطه‌ی عطف برای من، نه یک برد یا یک جام، بلکه لحظه‌ای بود که دیدم دخترانی که زمانی شاید حتی جرئت نداشتند در جمع صحبت کنند، حالا با اعتماد به نفس جلوی دوربین می‌آیند، از رؤیاهایشان می‌گویند و به دیگران انگیزه می‌دهند. زمانی که دیدم خانواده‌ها، با وجود تمام نگرانی‌های اولیه، حالا مشوق دخترانشان هستند و به آن‌ها افتخار می‌کنند. آن لحظه احساس کردم کاری که می‌کنیم، فراتر از فوتبال است. ما در حال ساختن شخصیت‌های قوی و اثربخش هستیم؛ نه فقط برای زمین فوتبال، بلکه برای تمام عرصه‌های زندگی. این، همان ساختار پایداری است که شما به آن اشاره می‌کنید.

 

 

تمامی حقوق متعلق به پایگاه خبری پیام اردیبهشت میباشد.

طراحی و اجرا : گروه زند

Template Design:Dima Group