سرمقاله: گاهی زمین، گویی از بخلِ خشکی و کوهستان، تکههایی از وجود خود را به دلِ آبیِ بیکران میسپارد تا در آغوش موجها، حکایتِ دیگری آغاز شود. حکایتِ شکوه و ایستادگی، حکایتِ زندگی و هویت. اینجا، در پهناورترین خلیجِ دنیا که "فارس" نامِ دیرین و ابدیِ آن است، جزایری سر برافراشتهاند که نه تنها نگینهای سبزرنگ بر انگشترِ نیلگون آباند، که پارههای تنِ تاریخ و شناسنامه این سرزمیناند. بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک؛ نامهایی که هر کدام، فصلی از کتابِ بلندِ ایرانزمین را ورق میزنند. نه فقط پارهای از خاک، که نبضِ تپنده حیاتِ آبیِ ایراناند، عروسهایی که قرنهاست در مراسمِ بیوقفه آفتاب و دریا، لباسِ عشق و اصالت به تن دارند. این سطور، گواه ادعای تاریخی و هویتی مردمی است که دلشان با هر موج خلیج فارس میتپد و چشمشان، بر جزایرِ جاودانِ خویش دوخته است.
جزایر ایرانی در خلیج فارس، به ویژه سه جزیره بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، صرفاً نقاطی جغرافیایی بر روی نقشه نیستند. آنها ریشههای عمیقی در تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ایران دارند. نگاهی به کتب تاریخی، سفرنامهها و اسناد معتبر بینالمللی، گواهِ این مدعاست. کارشناسان و مورخان بسیاری بر قدمتِ حاکمیت ایران بر این جزایر صحه گذاشتهاند. "سر آرنولد ویلسون" در کتاب "خلیج فارس" خود، به صراحت از مالکیت ایران بر این جزایر و نقش ایران در تأمین امنیت و تجارت منطقه سخن میگوید. همچنین، "جان گوردون لوریمر" در مجموعه عظیم "راهنمای خلیج فارس، عمان و عربستان مرکزی" که در اوایل قرن بیستم منتشر شد، به وفور از حاکمیت ایران بر این جزایر نام برده و جزئیات جمعیتشناختی و مدیریتی آنها را ارائه میدهد که همگی تحت نظارت دولت ایران بوده است. این شواهد تاریخی، تنها گواه ادعای ایران نیست، بلکه نشانگر یک واقعیت دیرپا و غیرقابل انکار است. این جزایر، از هزاران سال پیش، نه تنها نقاط استراتژیک دریایی بودهاند، بلکه محلی برای تجارت، دریانوردی و حتی کشاورزی و صیادی محسوب میشدهاند. حضور مردمان ایرانی در این جزایر، نه از سرِ اتفاق، که حاصلِ یک تداوم تاریخی و فرهنگی است. هر صخره و هر دانهی شن در این جزایر، روایتگر داستانی از حضور بیوقفه، از دفاع جانانه و از پیوندی ناگسستنی است.
اهمیت بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک تنها به تاریخ و هویت محدود نمیشود. موقعیت استراتژیک این جزایر در دهانه تنگه هرمز، قلبِ تپنده اقتصاد جهانی و شاهراه انرژی دنیا، به آنها جایگاهی بیبدیل بخشیده است. تسلط بر این جزایر، نه فقط به معنای کنترل یک پهنه آبی، که به مفهومِ نظارت بر یکی از حیاتیترین گذرگاههای دریایی جهان است.دکارشناسان مسائل ژئوپلیتیک و امنیتی، این جزایر را "کلید خلیج فارس" میدانند. از منظر نظامی، این جزایر به ایران امکان اشراف و کنترل مؤثر بر تردد کشتیها را میدهند. از جنبه اقتصادی، نیز تأثیرگذاری غیرقابل انکاری بر مسیرهای تجارت بینالمللی دارند. این جایگاهِ منحصربهفرد، مسئولیت تاریخی ایران را برای حفظ امنیت و آرامش این منطقه دوچندان میکند. سرمایهگذاریهای ایران در توسعه زیرساختها، اسکان جمعیت و ایجاد امکانات رفاهی در این جزایر، نه تنها یک حق حاکمیتی، بلکه نشانهای از عزم راسخ برای حفظ این مرزهای آبی و اطمینان از تداوم آرامش و پایداری در این بخش حساس از جهان است.
اما فراتر از ابعاد تاریخی و استراتژیک، جزایر بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، خود به تنهایی گنجینههایی از زیباییهای طبیعی و منابع زیستی هستند. آبهای فیروزهای، سواحل بکر و متنوع دریایی، گونههای منحصر به فرد گیاهی و جانوری، این جزایر را به مقصدی بالقوه برای گردشگری زیستمحیطی تبدیل کرده است. سکوت دلانگیز شبهای جزیره، آرامش بیبدیل روزهایش، و همآغوشی موج و آفتاب، هر کدام میتوانند الهامبخش هزاران داستان و ترانه باشند. برکت این جزایر تنها به منابع نفتی یا جایگاه استراتژیک محدود نمیشود؛ برکت آن در روحِ مردمی است که قرنهاست با دریا خو گرفتهاند، در زندگی ساده و بیریای صیادانی است که روزی خود را از دلِ آبیِ سخاوتمند میجیرند. این برکت، از جنسِ اتصالِ عمیق انسان و طبیعت است؛ از جنسِ آن عشقی است که خاک را به آب پیوند میدهد و هویت را در این پیوند، استوار میسازد.
بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک؛ نامهایی که بر زبانِ هر ایرانی، با حسِ غرور و تعلق خاطر عجین شدهاند. این جزایر، تنها پارههایی از خاک نیستند؛ آنها قلبِ تپندهای در رگهای آبیِ وطناند. نگینهای بیبدیلِ خلیج فارس که در هر موجِ خود، فریادِ "ایرانی بودن" سر میدهند. در این هیاهوی زمانه، در پیچوخم سیاستها و منافع، یک حقیقت اما پابرجا میماند: این جزایر، همانند نامِ "خلیج فارس" که بر آبهایشان نشسته است، جاودانه و بیبدیل، جزو لاینفک سرزمینِ ایران باقی خواهند ماند. این تنها یک ادعا نیست، یک تاریخ است، یک هویت است، یک واقعیت است؛ واقعیتی به وسعتِ چشمِ دریا و به عمقِ ریشههای یک ملتِ کهن. همین جا، همین حالا، تا ابد.