جامعه ما در سالیان اخیر، شاهد یک پدیده ارتباطی شگرف بود: کوچ میلیونی سرمایههای خرد به بازاری پیچیده و تخصصی به نام بورس. این اتفاق، بیش از آنکه یک رخداد صرفاً اقتصادی باشد، یک «کنش ارتباطی» انبوه بود که یک پیام روشن داشت: مردم به دنبال مسیری برای حفظ ارزش دارایی و مشارکت اقتصادی هستند. اما ما به عنوان سیاستگذاران فرهنگی و اصحاب رسانه، در این بزنگاه تاریخی یک خطای استراتژیک مرتکب شدیم؛ ما دروازههای یک اقیانوس را به روی جامعه گشودیم، بی آنکه «هنر شناگری» را به آنها بیاموزیم. نتیجه، همانطور که انتظار میرفت، در مواردی به جای صید مروارید، غرق شدن در امواج هیجانات و زیانهای سنگین بود.
امروز، برای جلوگیری از تکرار این چرخه و برای آنکه سرمایهها به جای سرگردانی، به سمت تولید هدایت شوند، نیازمند یک «نهضت فرهنگی» برای خلق مفهوم «شهروند سرمایهگذار» هستیم.
سواد مالی، در پارادایم نوین ارتباطات توسعه، صرفاً به معنای دانستن فرمولهای پیچیده یا خواندن نمودارهای تکنیکال نیست. سواد مالی، در واقع، «قدرت رمزگشایی» از زبان اقتصاد و توانایی تفکیک «سرمایهگذاری» از «قماربازی» است. سرمایهگذاری، فرآیندی آگاهانه و بلندمدت است؛ اما قماربازی، کنشی هیجانی و کوتاهمدت. برای نهادینهسازی این فرهنگ، باید یک تغییر عمیق در ارزشها، نگرشها و رفتارهای اقتصادی جامعه ایجاد کنیم.
نخستین و حیاتیترین گام، بازتعریف گفتمان غالب پیرامون بورس است. رسانهها باید به صورت هدفمند، تصویر بازار سرمایه را از یک «تالار شانس» به یک «تالار شراکت» تغییر دهند. این مهم محقق نمیشود مگر آنکه به جای تمرکز افراطی بر نوسانات روزانه شاخص، داستان شرکتهای تولیدی و نقش سرمایههای خرد در رشد آنها روایت شود. آشنا کردن مردم با مفاهیمی چون «حقوق سهامداری» - مانند حق رأی در مجامع عمومی شرکتها - این حس مالکیت و شراکت را تقویت کرده و آنان را از یک معاملهگر صرف به یک مالک مسئولیتپذیر ارتقا میدهد.
البته این تغییر نگرش، بدون تسلیح شهروندان به ابزار فهم این شراکت، ابتر خواهد ماند. در اینجا، نهضت آموزش مفاهیم پایه به زبان مردم، نقشی کلیدی ایفا میکند. مفاهیمی مانند «EPS» (سود هر سهم)، «P/E» (نسبت قیمت به درآمد) و تفاوت ابزارهای مالی گوناگون (سهام، اوراق و صندوقها) نباید در انحصار کارشناسان باقی بماند. با استفاده از ظرفیتهای رسانههای نوین مانند موشنگرافیک، پادکست و اینفوگرافیک میتوان این مفاهیم پیچیده را به دانش عمومی تبدیل کرد و «عدم تقارن اطلاعاتی» را که ریشه بسیاری از زیانهاست، به حداقل رساند.
هنگامی که این الفبای اولیه در ذهن جامعه نهادینه شد، گام بعدی، ترویج فرهنگ «تفکر تحلیلی» و مدیریت ریسک است. رفتار اقتصادی صحیح، مبتنی بر اصل «ایجاد سبد دارایی» و پرهیز از تمرکز تمام سرمایه بر یک گزینه است. فرهنگسازی باید شهروندان را به نقطهای برساند که قبل از هر سرمایهگذاری، بر اساس استراتژی شخصی و تحلیلهای بنیادی تصمیم بگیرند، نه بر اساس سیگنالهای هیجانی و شایعاتی که در فضاهای غیررسمی منتشر میشود.
این تغییر فرهنگی یک شبه رخ نمیدهد. این یک پروژه ملی و بلندمدت است که باید از کتب درسی مدارس آغاز شود، در دانشگاهها ادامه یابد و در رسانه ملی و شبکههای اجتماعی به گفتمان غالب تبدیل شود. سازمان بورس و کارگزاریها نیز باید مسئولیت اجتماعی خود را بپذیرند و بخشی از منابع خود را صرف آموزش رایگان و همگانی کنند. جامعهای که شهروندانش به سلاح سواد مالی مجهز باشند، از یک اقتصاد معیشتی و مصرفگرا، به یک اقتصاد مولد و سرمایهگذار تبدیل خواهد شد. در چنین جامعهای، سرمایهها، هوشمندانه به سمت جایی جریان مییابند که صدای چرخدندههای صنعت و تولید، بلندتر از هیاهوی دلالان باشد. ساختن «شهروند سرمایهگذار»، امروز یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی برای فردای اقتصاد ایران است.






