دوشنبه 26 آبان 1404 | Monday 17 November 2025

هر تمدنی، چند علائم حیاتی دارد؛ شاخص‌هایی که سلامت یا زوال آن را نه در کوتاه‌مدت، که در چشم‌انداز بلند یک قرن به نمایش می‌گذارند. فراتر از تولید ناخالص داخلی و پیشرفت‌های تکنولوژیک، یکی از کلیدی‌ترین این علائم، «نرخ زایش» و پویایی هرم جمعیتی آن است. بحرانی که امروز از آن با عنوان زمستان جمعیتی یاد می‌شود، صرفاً یک چالش اقتصادی برای صندوق‌های بازنشستگی نیست؛ یک بحران معنا و یک زنگ خطر برای تداوم فرهنگی است. پرسش اصلی این است: در جهانی که فردگرایی به یک فضیلت تبدیل شده، نهاد خانواده به عنوان سلول بنیادین جامعه - تعبیری که مکرراً در کلام رهبر معظم انقلاب به کار رفته - چگونه می‌تواند کارکرد تمدن‌ساز خود را بازیابد؟

اقتصاددانان نئوکلاسیک، مانند گری بکر؛ برنده جایزه نوبل، با رویکرد انتخاب عقلانی به تحلیل خانواده پرداختند. از منظر آن‎ها، فرزندآوری یک سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی است که با محاسبه هزینه-فایده صورت می‌گیرد. در جوامع مدرن، با افزایش هزینه‌های تحصیل، مسکن و سطح توقعات و از سوی دیگر، ورود گسترده زنان به بازار کار، هزینه فرصت مادر شدن به شدت افزایش یافته است. این تحلیل، بخشی از واقعیت را به درستی تبیین می‌کند، اما در توضیح لایه‌های عمیق‌تر فرهنگی و روانی ماجرا ناتوان است. چرا که اگر فرزندآوری صرفاً یک معادله اقتصادی بود، ثروتمندترین جوامع باید بالاترین نرخ زاد و ولد را می‌داشتند، در حالی که آمارها دقیقاً عکس این را نشان می‌دهد.

اینجاست که باید از اقتصاد فراتر رفته و به ساحت روان‌شناسی وجودی و جامعه‌شناسی فرهنگی وارد شویم. ویکتور فرانکل، روانپزشک اگزیستانسیالیست، در کتاب انسان در جستجوی معنا استدلال می‌کند که قدرتمندترین نیروی محرکه انسان، نه لذت و نه قدرت، بلکه جستجوی معنا است و خانواده، در عمیق‌ترین لایه خود، یک کارگاه تولید معنا است. فرزند، نه یک هزینه اقتصادی، که یک پروژه معنابخش و امتداد وجودی والدین در بستر تاریخ است. او تجسم فیزیکی امید به آینده و پاسخ به این سوال بنیادین است که پس از من، چه چیزی از من باقی خواهد ماند؟

در این منظومه، نقش زن از یک عامل بیولوژیک تولیدمثل به معمار اصلی این کارگاه معنا ارتقا می‌یابد. تحکیم بنیان خانواده، بیش از هرچیز، به توانایی این نهاد در پاسخگویی به نیازهای عاطفی و وجودی اعضایش بستگی دارد. زنی که به خودباوری و آرامش درونی رسیده، فضای روانی امنی را در خانواده ایجاد می‌کند که در آن، رابطه بر فردیت ارجحیت می‌یابد. او با مدیریت عاطفی و تزریق عشق و معنا، هزینه‎های مادی و روانی فرزندپروری را به یک سرمایه‌گذاری معنوی لذت‌بخش تبدیل می‌کند. این همان کیمیایی است که هیچ نظریه اقتصادی قادر به سنجش آن نیست.

چالش امروز ما این است که گفتمان مدرن، با تأکید افراطی بر موفقیت‌های فردی و بیرونی، ارزش کنشگری درونی و قدرت نرم زن در خانواده را کمرنگ کرده است. در حالی که ساختن یک انسان سالم، خودباور و موثر، پیچیده‌ترین و استراتژیک‌ترین تولید در یک جامعه است. این همان نقطه‌ای است که سیاست‌گذاری‌های کلان باید با ظرافت وارد شوند. حمایت از مادران، صرفاً حمایت مالی نیست؛ بلکه ارزش‌گذاری اجتماعی و بازتعریف منزلت نقش مادری است. سیاست‌هایی مانند افزایش مرخصی زایمان یا ایجاد مشاغل انعطاف‌پذیر، زمانی به نتیجه مطلوب می‌رسند که در لایه‌ای عمیق‌تر، جامعه به این درک مشترک برسد که زنی که مسئولانه به تربیت نسل آینده می‌پردازد، در حال انجام یک خدمت استراتژیک به تمدن خویش است.

نباید فراموش کرد که عبور از زمستان جمعیتی، نه با دستور و ابلاغ، که با یک اقناع فرهنگی عمیق ممکن است. باید این روایت را در جامعه بازآفرینی کنیم که خانواده، نه قفسی برای محدود کردن زن، که بستری برای قدرتمندترین نوع اثربخشی اوست؛ اثربخشی از جنس تداوم بخشیدن به یک فرهنگ، یک هویت و یک تمدن. آینده یک ملت، نه در کارخانه‌ها و آسمان‌خراش‌ها، که در همان خانه‌هایی شکل می‌گیرد که صدای خنده یک نوزاد، سکوت آن را می‌شکند. و این زن است که تصمیم می‌گیرد این سمفونی حیات‌بخش نواخته شود یا نه. آینده، در آغوش او اولین نفس را می‌کشد.

 

 

تمامی حقوق متعلق به پایگاه خبری پیام اردیبهشت میباشد.

طراحی و اجرا : گروه زند

Template Design:Dima Group